کلاسیک پارت ۱

ویو ات
داشتم توی راهروی مدرسه قدم میزدم که یهو مدیر صدام زد
مدیر:او ات عزیزم یه لحظه صبر کن
ات:بله آقای مدیر کاری داشتید؟
مدیر:دخترم امروز یه دانش آموز انتقالی داریم میت نی بهش مدرسه رو معرفی کنی عزیزم؟
ات:بله حتما
مدیر:پس هروقت اومد میگم بهت مدرسه رو بهش معرفی کنی دلبندم تا اون موقع برو به کارت برس
ات:چشم آقای مدیر
خوب خوب خوب من ات هستم و توی یه خانواده ی خیلی پولدار زندگی میکنم و توی عمارت خیلی بزرگ زندگی میکنم دوست های صمیمی من یونگی و هوسوک هستن و ما سه تا باهوش ترین های مدرسه هستیم خیلی ها توی مدرسه روی من کراش داره و دخترا همشون بهم حسودی میکنن
(۴ دقیقه بعد )
داشتم توی راهرو قدم میزدم که دیدم جیهوپ اومد سمتم
جیهوپ:سلام پرنسس خانوم
ات:سلام آخخخخخ(خودشو انداخت زمین)
جیهوپ:عه ات چی شد
ات:هیچی هیچی فقط درخشندگی چهرت انقدر جذابه که نزدیک بود کور شم واقعا بهت حسودیم میشه هوسوک
جیهوپ:(خنده)
یونگی:خیلی خوب حالا انقدر باهم لاس نزنین
ات:آخی گربه ی ناز منم که اینجاست
شوگا یه چشمک به ات زد و و لبخند زد
جیهوپ:او راستی ات مدیر ازم خواست بهت بگم بری تو دفترش
یونگی:دوباره چه شیطنتی کردی خانوم کوچولو؟
ات:هیچی فکر کنم بخاطر معرفی مدرسه به دانش آموز انتقالیه