چند پارتی تهیونگ وقتی بهت خیانت کرد

ویو نویسنده
۱ سال از ازدواج اجبار هانا (ا/ت) و تهیونگ میگذشت و با هم دیگه سرد بودن
اما بعد مدت ها عاشق هم شدن و هم دیگه را دوست داشتن اما تهیونگ این مدت کوتاه به هانا سرد و بد رفتار میکرد اما هانا فکر های بد به سرش نزده بود و با خودش می‌گفت شاید کار زیادی داشته و این طور چیز های غذا های که هانا درست میکرد را نمی‌خورد و صبح ساعت ۶ از خونه میزد بیرون و ساعت های حدود ۱۱.۱۲ می آمد و گاهی وقت ها هم نمی‌آمد اما هانا این موضوع را نادیده گرفته بود
هانا مادرشو از دست داده و با خواهرش و پدر ناتنیش زنگی می‌کنه (خواهرش هم ناتنیه اما در چین زندگی می‌کنه)



هانا : دختر هات جذاب و کارته کاره و بوکس میره
و کلا با همه خشن اما با ته مخالفش پدرش بخاطر پول هانا را با تهیونگ میده که تهیونگ هم با این ازدواج مخالف بود و اما از اجبار ....


تهیونگ: تهیونگ خودمون فکر کنید اما در این داستان کمی سرد و خشن 💀




اینم از پارت اول امید وارم خوشتون بیاد
اسلاید اول هانا