ارباب من

ارباب‌من
پارت‌دوازده

A,t
رفتیم‌اونجا‌که‌یه‌مرد‌که‌تمام‌لباسش‌کاملا
سیاه‌بود‌رو‌دیدیم‌اونجور‌که‌معلوم‌بود‌اون‌شوگا‌بود
و‌دو‌تاهرزه‌ام‌بغلش‌بودن‌و‌داشتن‌لمسش‌میکردن
کوک:هیونگ‌پرونده‌هارو‌بده‌به‌من
شوگا:یکم‌بمون،این‌خوشگله‌کیه ؟
کوک:هیونگ‌بده‌میخام‌برم
شوگا:این‌عروسکو‌از‌کجا‌اوردی ؟
کوک:هیونگ‌به‌تو‌ربطی‌نداره
شوگا:چندسالته ؟
کوک:هیونگ ..*کمی‌عربده*
ا/ت:۲۵
کوک:دهنتو‌ببند
شوگا:صداشم‌خیلی‌جذابه
کوک:هیونگ‌بهت‌گفتم‌پرونده‌هارو‌بده
شوگا:نگفتی‌این‌عروسکواز‌کجا‌اوردی ؟
ا/ت:پدرم‌منو‌به‌جونگ‌کوک‌داد

راوی:کوک‌دسته‌ا/ت‌رو‌گرفت‌و‌اون‌روب‌اتاق‌بالا‌برد
و‌اون‌رو‌روی‌مبل‌پرت‌کرد
کوک:میخای‌بگم‌بیات‌پیشت‌تا‌همون‌ادمت‌کنه*عربده*
راوی:ا/ت‌چشم‌هاشو‌محکم‌روی‌همدیگه‌فشار‌
میداد‌سرشو‌پایین‌انداخته‌بود‌و‌سعی‌میکرد‌حرف‌های‌جونگ‌کوک‌رو‌نشنوه‌‌بعد‌یه‌مدت‌جونگ‌‌کوک‌رفت‌و‌چن‌مین‌بعدش‌شوگا‌وارد‌اتاق‌شد
لباسش‌رو‌در‌اورد
شوگا:میخای‌یه‌بازی‌کنیم ؟(باز‌کردن‌زیپ‌شلوارش)
شوگا:یه‌بازی‌بین‌منو‌تو

A,t
مطمئن‌بودم‌جونگ‌کوک‌نفرستادتش‌چون‌هیچوقت‌همچین‌کاری‌نمیکرد
پس‌سریع‌از‌جام‌بلند‌شدم‌و‌سعی‌کردم‌از‌اتاق‌برم‌بیرون‌که‌دستمو‌گرفت‌و‌کشید
شوگا:کجا‌عروسک ؟
ا/ت:به‌من‌نگو‌عروسک‌عوضی*عربده*
شوگا:*زدن‌تو‌گوشه‌ا/ت*
شوگا:حتی‌گردنت‌هم‌وسوسه‌کنندست
راوی:شوگاسعی‌کرد‌تا‌به‌گردن‌ا/ت‌نزدیک‌بشه‌ولی
ا/ت‌هولش‌داد‌و‌ازش‌دور‌شد
ا/ت*جیغ*
شوگا:دهنتوببندهرزه‌الکی‌ادای‌باکره‌هارو‌در‌نیارودهنتوببند*عربده*
راوی:شوگا‌به‌ا/ت‌نزدیک‌شد‌و‌اونو‌کشوند‌به‌سمت
مبل‌رو‌مبل‌انداختش‌و‌اومد‌جلو

A,t
داشت‌میومد‌جلو‌که‌ببوستم‌که‌یهو‌از‌در‌دجیغ‌کشید
چشمام‌رو‌باز‌کردم‌و‌دیدم‌که‌جونگ‌کوک‌با‌دستای
خونی‌جلوم‌وایستاده
کوک:دیگه‌نبینم‌دستت‌بهش‌بخوره
ا/ت:جونگ‌کوک*گریه*

A,t
رفتم‌بغلش‌‌
ا/ت:هق...من‌خیلی‌ترسیدم...هق..چراولم‌کردی
جونگ‌کوک:پرونده‌هاکجاست
شوگا:توی..(یه‌ادرسی‌خودتون‌بدید)
راوی:جونگ‌کوک‌ا/ت‌رو‌براید‌بغل‌کرد‌پرونده‌هارو‌
برداشت‌و‌ا/ت‌رو‌داخل‌ماشین‌گذاشت

×داخل‌ماشین×
ا/ت‌ازم‌‌عصبانی‌ای ؟
کوک:..
ا/ت:میشه‌یچیزی‌بگی ؟
کوک:...
ا/ت:جونگ‌کوک*داد*
کوک:دهنتو‌ببندباید‌همونجا‌میکشتمت
ا/ت:ولی‌من‌نزاشتم‌بهم‌دست‌بزنه
کوک:تاقبل‌از‌اینکه‌من‌میرسیدم،اگه‌نمیرسیدم
چه‌گوهی‌میخوردی‌ها ؟*عربده*

A,t
نمیخاستم‌چیزی‌بگم‌که‌بعدا‌پشیمون‌شم‌تا‌اینکه ..