تک پارتی (خون اشام)
تک پارتی (خون اشام)
ویو ات: خیلی وقت که از دست نامادریم خسته شدم دیگه تصميم گرفتم از خونه فرار کنم پس یکی دوتا لباس برداشتم اومدم پاین
نامادری ات: هی دختره کجاااا(با داد)
ات: دارم میرم کلاس
نامادری ات: کدوم کلاس تو که امروز کلاس نداری
ات: دیروز بابام منو تو کلاس تکواندو ثبتنام کرد
نامادری ات: اها باش زود بیا کار داری
ات: باش(با حرص)
ویو ات: نمیدونستم کجا برم آروم آروم میرفتم که یهو به فکرم آمد برم جنگل بهسمت جنگل رفتم
پرش زمانی به ۳روز بعد
ویو ات: دیگه خیلی گشنم بود نمیتونستم تحمل کنم رفتم چیزی پیدا کنم تا بخورم وای خدا یک درخت نارگیل پیدا کردم داشتم نارگیل میخورم که صدای آمد خیلی ترسیدم ویهو بیهوش شدم
ات: وقتی چشامو باز کردم تو اتاقی سیاه قرمز بودم یکی آمد تو
تهیونگ خونآشام: سلام ات
ات: اسم منو از کجا میدونی
ته خون اشام: من خونآشامم بایدم بدونم
ات: چییییییییی
ته خونآشام :اره
ته خون اشام: ات بامن ازدواج میکنی
ات:نه
ته خون اشام: چرا
ات: چون تو خونآشامی
ته خونآشام: مطمئنی
ات : باش باش ازدواج میکنم
پرش زمانی به روز ازدواج
عاقد: خانم ات شما آقای تهیونگ رو به همسری میپذیرد
ات: بله
عاقد: شما آقای تهیونگ خانم ات رو به همسری میپذیرد
تهیونگ: بله
عاقد: مبارکه🥳
تمام💜
ویو ات: خیلی وقت که از دست نامادریم خسته شدم دیگه تصميم گرفتم از خونه فرار کنم پس یکی دوتا لباس برداشتم اومدم پاین
نامادری ات: هی دختره کجاااا(با داد)
ات: دارم میرم کلاس
نامادری ات: کدوم کلاس تو که امروز کلاس نداری
ات: دیروز بابام منو تو کلاس تکواندو ثبتنام کرد
نامادری ات: اها باش زود بیا کار داری
ات: باش(با حرص)
ویو ات: نمیدونستم کجا برم آروم آروم میرفتم که یهو به فکرم آمد برم جنگل بهسمت جنگل رفتم
پرش زمانی به ۳روز بعد
ویو ات: دیگه خیلی گشنم بود نمیتونستم تحمل کنم رفتم چیزی پیدا کنم تا بخورم وای خدا یک درخت نارگیل پیدا کردم داشتم نارگیل میخورم که صدای آمد خیلی ترسیدم ویهو بیهوش شدم
ات: وقتی چشامو باز کردم تو اتاقی سیاه قرمز بودم یکی آمد تو
تهیونگ خونآشام: سلام ات
ات: اسم منو از کجا میدونی
ته خون اشام: من خونآشامم بایدم بدونم
ات: چییییییییی
ته خونآشام :اره
ته خون اشام: ات بامن ازدواج میکنی
ات:نه
ته خون اشام: چرا
ات: چون تو خونآشامی
ته خونآشام: مطمئنی
ات : باش باش ازدواج میکنم
پرش زمانی به روز ازدواج
عاقد: خانم ات شما آقای تهیونگ رو به همسری میپذیرد
ات: بله
عاقد: شما آقای تهیونگ خانم ات رو به همسری میپذیرد
تهیونگ: بله
عاقد: مبارکه🥳
تمام💜
۸.۵k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.