پارت ۴
یونا :کوک به همین راحتیا نمیبخشه
ا.ت :ازش معذرت خواهی میکنم و بهش احترام میزارم کار دیگه ای از دستم بر نمیاد
یونا:کوک اگه نبخشه و یه بلایی سرت بیاره چی
ا.ت:خب چاره ای نداریم جزء اینکه مدرسمون رو عوض کنیم
یونا:اون موقع دیگه نمیتونیم با هم باشیم
ا.ت:(ناراحت )
یونا:چند بار بهت گفتم باهاش درگیر نشو ولی تو حرفم رو گوش نکردی
ا.ت:ای کاش حرفتو گوش میکردم
یونا:.....
ا.ت :یونا پیاده شو رسیدیم
ا.ت:پیاده شدیمو رفتیم مدرسه دنبال کوک بودم تا برم ازش معذرت خواهی کنم کوک رو پیدا کردمو سریع دویدم سمتش
یونا:ا.ت کجا
ا.ت:میرم از کوک معذرت خواهی کنم
یونا :باشه
یونا:ا.ت گفت میره از کوک معذرت خواهی کنه منم رفتم سر کلاس
ا.ت:رسیدم به کوک
ا.ت :من معذرت میخوام میشه من رو ببخشی
کوک :نه نمیشه حالاهم برو
ا.ت :تروخدا
کوک:باشه بیا بریم حیاط پشتی
ا.ت:باشه دستمو گرفتو منو برد حیاط پشتی
کوک:خب بگو
ا.ت:من معذرت میخوام
کوک:باشه میبخشم ولی به یه شرطی
ا.ت:چه شرطی
کوک:نقش دوست دخترمو بازی کنی
ا.ت:چیی ولی مگه تو خودت دوست دختر نداری؟
فلش بک
کوک:از خونه ی ا.ت اومدم خونه ی خودم
لیا :ددی تا الان کجا بودی
کوک:تو اینجا چیکار میکنی
لیا:نمیتونم بیام پیش ددیم
کوک:چطوری اومدی اینجا
لیا :حالا یه جوری اومدم دیگه تو چیکار داری
کوک:ازت پرسیدم چطوری اومدی اینجا
ادامه دارد...
ا.ت :ازش معذرت خواهی میکنم و بهش احترام میزارم کار دیگه ای از دستم بر نمیاد
یونا:کوک اگه نبخشه و یه بلایی سرت بیاره چی
ا.ت:خب چاره ای نداریم جزء اینکه مدرسمون رو عوض کنیم
یونا:اون موقع دیگه نمیتونیم با هم باشیم
ا.ت:(ناراحت )
یونا:چند بار بهت گفتم باهاش درگیر نشو ولی تو حرفم رو گوش نکردی
ا.ت:ای کاش حرفتو گوش میکردم
یونا:.....
ا.ت :یونا پیاده شو رسیدیم
ا.ت:پیاده شدیمو رفتیم مدرسه دنبال کوک بودم تا برم ازش معذرت خواهی کنم کوک رو پیدا کردمو سریع دویدم سمتش
یونا:ا.ت کجا
ا.ت:میرم از کوک معذرت خواهی کنم
یونا :باشه
یونا:ا.ت گفت میره از کوک معذرت خواهی کنه منم رفتم سر کلاس
ا.ت:رسیدم به کوک
ا.ت :من معذرت میخوام میشه من رو ببخشی
کوک :نه نمیشه حالاهم برو
ا.ت :تروخدا
کوک:باشه بیا بریم حیاط پشتی
ا.ت:باشه دستمو گرفتو منو برد حیاط پشتی
کوک:خب بگو
ا.ت:من معذرت میخوام
کوک:باشه میبخشم ولی به یه شرطی
ا.ت:چه شرطی
کوک:نقش دوست دخترمو بازی کنی
ا.ت:چیی ولی مگه تو خودت دوست دختر نداری؟
فلش بک
کوک:از خونه ی ا.ت اومدم خونه ی خودم
لیا :ددی تا الان کجا بودی
کوک:تو اینجا چیکار میکنی
لیا:نمیتونم بیام پیش ددیم
کوک:چطوری اومدی اینجا
لیا :حالا یه جوری اومدم دیگه تو چیکار داری
کوک:ازت پرسیدم چطوری اومدی اینجا
ادامه دارد...
۷.۸k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.