پارت ۱۶
پارت ۱۶
جنگل راز آلود
بکجو:خب خب بلخره دستت رو گذاشتی تو دست شوهرت...مبارک باشه...شوهر خواهر دار شدم😂😅
جیمین:🤣🤣
ات:هیونگ تورو خدا اینقد جک بودنو از کجا میاری؟
🤣🤣🤣
بکجو:خودمم نمی دونم😂
م.ج:خب برنامتون چیه
جیمین:خب از اونجایی که امشب شنبس دوشنبه من و ات میریم لباس بخریم و سه شنبه تالار ها رو نگا می کنیم و یکی رو رزرو میکنیم بعد هم مبکاپ ارتیست و اینا چهار شنبه هم عروسیه دیگه
م.ج:عالی به نظر میاد
بکجو:خب مهمونا؟؟
ات:اونارو من و چاگیا فردا شب مینویسیم و زنگ میزنیم
م.ج:خدایا... نمردم عروسمم دیدم
ات:عه مادر خدا نکنه
م.ج:مادر؟؟؟
ات:میشه اینطوری صداتون کنم؟
م.ج:آره مشکلی ندارم عزیزم
خب دیگه جیمین بیا بریم
جیمین:باشه مامی فقط ی لحظه...رومو کردم سمت ات و گفتم
جیمین:بیبی فردا میام ساعت ۵ دنبالت بیا خونه ما برا لیست مهمونا
ات:باشه منتظرم
بای بای
جیمین:بای بیب
و جیمین اینا رفتن
بکجو:خب جریان این بیب و چاگیا رو نمی فهمم ولی کاری هم ندارم
😅🤣🤣
راستی چرا می خواست فردذ بیاد دنبالت؟
ات:گف برا لیست مهمونا میاد میبردم عمارت خودشون
بکجو:آها...باشه
برو بخواب ساعت ۱۱ شبه
ات:باش
جنگل راز آلود
بکجو:خب خب بلخره دستت رو گذاشتی تو دست شوهرت...مبارک باشه...شوهر خواهر دار شدم😂😅
جیمین:🤣🤣
ات:هیونگ تورو خدا اینقد جک بودنو از کجا میاری؟
🤣🤣🤣
بکجو:خودمم نمی دونم😂
م.ج:خب برنامتون چیه
جیمین:خب از اونجایی که امشب شنبس دوشنبه من و ات میریم لباس بخریم و سه شنبه تالار ها رو نگا می کنیم و یکی رو رزرو میکنیم بعد هم مبکاپ ارتیست و اینا چهار شنبه هم عروسیه دیگه
م.ج:عالی به نظر میاد
بکجو:خب مهمونا؟؟
ات:اونارو من و چاگیا فردا شب مینویسیم و زنگ میزنیم
م.ج:خدایا... نمردم عروسمم دیدم
ات:عه مادر خدا نکنه
م.ج:مادر؟؟؟
ات:میشه اینطوری صداتون کنم؟
م.ج:آره مشکلی ندارم عزیزم
خب دیگه جیمین بیا بریم
جیمین:باشه مامی فقط ی لحظه...رومو کردم سمت ات و گفتم
جیمین:بیبی فردا میام ساعت ۵ دنبالت بیا خونه ما برا لیست مهمونا
ات:باشه منتظرم
بای بای
جیمین:بای بیب
و جیمین اینا رفتن
بکجو:خب جریان این بیب و چاگیا رو نمی فهمم ولی کاری هم ندارم
😅🤣🤣
راستی چرا می خواست فردذ بیاد دنبالت؟
ات:گف برا لیست مهمونا میاد میبردم عمارت خودشون
بکجو:آها...باشه
برو بخواب ساعت ۱۱ شبه
ات:باش
۲.۶k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.