tell me daddy
tell me daddy
P6
___________________________________________
ویو رونا:
توی اتاق بودم که یه خدمتکار وارد اتاق شد
#: سلام عزیزم یکی باهات کار داره
&: اینجا؟! کی؟!
#: بیا خودت ببین
بلند شدم پشت خدمتکار راه میرفتم که به حیاط رفتیم به یه در رسیدیم
#: می خوای فرار کنی؟
&: چی کمکم میکنی؟!!
#: اره برو
&: اسمت چیه؟
#: میا
&: باشه ممنون
از در رفتم فرار کردم
به بیرون رسیدم داشتم تو خیابون میرفتم که ون پارک رو دیدم نه الان منو میبینه
که یکدفعه یکی منو کشید به یه جایی
&: هی تو کی هستی ولم کن( داد)
#: هیششش می خوام کمکت کنم
ون پارک رفت به پشتم برگشتم کارینا بود
&: کارینا تویی خیلی خوشحالم که میبینمت
کارینا: منم فهمیدم که گروگان گرفتنت می خوام کمکت کنم دختر
&: واقعا ممنونممم
کارینا: حالا بیا بریم
به پارک رسیدیم
اونجا پر بچه بود
یه بچه رو تنهایی اونجا دیدم
به سمتش رفتم
&: اسمت چیه کوچولو
سوجی: من سوجی عم تو چی؟
&: منم رونام چرا اینجا تنهایی با بچه های دیگه برو بازی کن
سوجی: نمی خوام اونا منو دوست ندارن
&: خب منو هم هیچ کس دوست نداره
کارینا: رونا همینجا روی صندلی بشین من زود بیام
&: باشه
ویو سوجی:
با رونا دوست شدم
به سمت دوست رونا رفتم که دیدم با تلفن حرف میزنه
کارینا: الو های جیمین فکر کنم بیبی گرلت فرار کرده
...........
کارینا: باید برای این کارم جایزه بدی اون توی پارکه
دختره داشت رونا رو گول میزد
بدو بدو به سمت رونا رفتم تا ماجرا رو بگم
P6
___________________________________________
ویو رونا:
توی اتاق بودم که یه خدمتکار وارد اتاق شد
#: سلام عزیزم یکی باهات کار داره
&: اینجا؟! کی؟!
#: بیا خودت ببین
بلند شدم پشت خدمتکار راه میرفتم که به حیاط رفتیم به یه در رسیدیم
#: می خوای فرار کنی؟
&: چی کمکم میکنی؟!!
#: اره برو
&: اسمت چیه؟
#: میا
&: باشه ممنون
از در رفتم فرار کردم
به بیرون رسیدم داشتم تو خیابون میرفتم که ون پارک رو دیدم نه الان منو میبینه
که یکدفعه یکی منو کشید به یه جایی
&: هی تو کی هستی ولم کن( داد)
#: هیششش می خوام کمکت کنم
ون پارک رفت به پشتم برگشتم کارینا بود
&: کارینا تویی خیلی خوشحالم که میبینمت
کارینا: منم فهمیدم که گروگان گرفتنت می خوام کمکت کنم دختر
&: واقعا ممنونممم
کارینا: حالا بیا بریم
به پارک رسیدیم
اونجا پر بچه بود
یه بچه رو تنهایی اونجا دیدم
به سمتش رفتم
&: اسمت چیه کوچولو
سوجی: من سوجی عم تو چی؟
&: منم رونام چرا اینجا تنهایی با بچه های دیگه برو بازی کن
سوجی: نمی خوام اونا منو دوست ندارن
&: خب منو هم هیچ کس دوست نداره
کارینا: رونا همینجا روی صندلی بشین من زود بیام
&: باشه
ویو سوجی:
با رونا دوست شدم
به سمت دوست رونا رفتم که دیدم با تلفن حرف میزنه
کارینا: الو های جیمین فکر کنم بیبی گرلت فرار کرده
...........
کارینا: باید برای این کارم جایزه بدی اون توی پارکه
دختره داشت رونا رو گول میزد
بدو بدو به سمت رونا رفتم تا ماجرا رو بگم
۱۵.۳k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.