proud love پارت51
لیسا و هلن رفتیم تو اتاق جیمین چون محافظت شده بود کسی نمیتونست بیاد داخل
رمزو زدم در بسته شد استرس داشتم
لیسا. نگران نباش هم برای بچت ضرر داره هم اینکه اجیمین از همه قدرتمند تره چیزیش نمیشه
لبخندی زدم بهش
جیمین
رفتیم سوار ماشین شدیم رسیدیم ب عمارت هیون پدر لیسا افراد دور عمارتو محاصره کردن
جیسو و شوگا گفتن میرن با هم اتا هیون حسابشو برسن ما هم پشتشون بقیرو بکشیم
همه رفتیم داخل پشت درختا قایم شدیم
کوک. این اسلحهه منن کار نمیکنههه ته ته. هیسس میشنون کوک. دروغ میگم مگه بببین ماشش نمیکشهههه یهو ماشش کشیده شد شلیک شد
ته. ای خدا بگم چیکارت نکنه
همه شروع کردن تیر اندازی جیسو شوگا رفتن بالا
ما هم کار بقیرو ی سرره میکردیم رسیدیم ب داخل عمارت
نامی رفت گروگانارو ازاد کرد فرستاد با چند تا از بادیگاردا برن
شوگا
با جیسو رفتیم پیش هیون
جیسو. اون خیلی خطرناکه مگه نه
شوگا. ممکنه هر اتفاقی برای حفتمونم بیوفته باز با همیم مگه نه جیسو البته همو بوس کردیم قطره اشکی از صورتمون افتاد پایین
رفتیم داخل اتاق کسی نبود
جیسو. چرا اینجا کسی نیست
یهو صدای شلیک اومد ب جیسو نگاه کردم ک
جیمین.
ار بالا صدای شلیک اومد فکر نمیکردم انقدر زود زده باشن
نامی باید بریم بالا اونا ب کمک نیاز دارن
خواستیم بریم ک چند نفر تیر اندازی کردن
شوگا.
با صحنه روبروم قلبم وایساد اون اون جیسو تیر خورده بود ب قلبش چشاش بسته بود
دوییدم طرفش صدای خنده اون مرده روانی میومد
شوگا. جیسووو نهههه جیسوووو عشقممم لطفاااا باز کن چشاتو با من اینکارو نکن جیسوو ببخشید بیدار شو من جات بمیرم تروخدا خواهش میکنم هق
جیسو بغلم بود چند دقیقه ای گریه میکردم اون یارو خیلی زر میزد
هیون. اخیی عروسک کوچولوت مرردد بهتون گفتمم ک هلنو و لیسارو ب من بدید زنده بمونید اما چیشد با گلوله نقره دختر خون اشام کوچولو مردد اخیی
بلند شدم اسلحمو برداشتم خواستمک کنم بهش ک اون شلیک کرد
افتادم
چشام داشت بسته میشد
هیون. همتون همین بلا سرتون میاد هه
داشت میرفت با بی حالی بلند شدم دست جیسو گرفتم اسلحرو برداشتم
نمیذارم اه نمیذارم به صدمه
رمزو زدم در بسته شد استرس داشتم
لیسا. نگران نباش هم برای بچت ضرر داره هم اینکه اجیمین از همه قدرتمند تره چیزیش نمیشه
لبخندی زدم بهش
جیمین
رفتیم سوار ماشین شدیم رسیدیم ب عمارت هیون پدر لیسا افراد دور عمارتو محاصره کردن
جیسو و شوگا گفتن میرن با هم اتا هیون حسابشو برسن ما هم پشتشون بقیرو بکشیم
همه رفتیم داخل پشت درختا قایم شدیم
کوک. این اسلحهه منن کار نمیکنههه ته ته. هیسس میشنون کوک. دروغ میگم مگه بببین ماشش نمیکشهههه یهو ماشش کشیده شد شلیک شد
ته. ای خدا بگم چیکارت نکنه
همه شروع کردن تیر اندازی جیسو شوگا رفتن بالا
ما هم کار بقیرو ی سرره میکردیم رسیدیم ب داخل عمارت
نامی رفت گروگانارو ازاد کرد فرستاد با چند تا از بادیگاردا برن
شوگا
با جیسو رفتیم پیش هیون
جیسو. اون خیلی خطرناکه مگه نه
شوگا. ممکنه هر اتفاقی برای حفتمونم بیوفته باز با همیم مگه نه جیسو البته همو بوس کردیم قطره اشکی از صورتمون افتاد پایین
رفتیم داخل اتاق کسی نبود
جیسو. چرا اینجا کسی نیست
یهو صدای شلیک اومد ب جیسو نگاه کردم ک
جیمین.
ار بالا صدای شلیک اومد فکر نمیکردم انقدر زود زده باشن
نامی باید بریم بالا اونا ب کمک نیاز دارن
خواستیم بریم ک چند نفر تیر اندازی کردن
شوگا.
با صحنه روبروم قلبم وایساد اون اون جیسو تیر خورده بود ب قلبش چشاش بسته بود
دوییدم طرفش صدای خنده اون مرده روانی میومد
شوگا. جیسووو نهههه جیسوووو عشقممم لطفاااا باز کن چشاتو با من اینکارو نکن جیسوو ببخشید بیدار شو من جات بمیرم تروخدا خواهش میکنم هق
جیسو بغلم بود چند دقیقه ای گریه میکردم اون یارو خیلی زر میزد
هیون. اخیی عروسک کوچولوت مرردد بهتون گفتمم ک هلنو و لیسارو ب من بدید زنده بمونید اما چیشد با گلوله نقره دختر خون اشام کوچولو مردد اخیی
بلند شدم اسلحمو برداشتم خواستمک کنم بهش ک اون شلیک کرد
افتادم
چشام داشت بسته میشد
هیون. همتون همین بلا سرتون میاد هه
داشت میرفت با بی حالی بلند شدم دست جیسو گرفتم اسلحرو برداشتم
نمیذارم اه نمیذارم به صدمه
۲۰.۲k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.