Love shot P1
ویو ا.ت
ساعت ۹ شب بود داشتم تو خیابون قدم میزدم که به یه گل فروشی رسیدم گل هاش انقد زیبا بودن که بی اختیار به سمت مغازه دوییدم و یه دسته گل رز که رنگ گل هاش یاسی و آبی کم رنگ و بنفش بود دیدم سریع به صاحب مغازه گفتم که گل رو بهم بده وقتی حساب کردم تازه به خودم اومدم ... آخه ابله الان میخوای با این گلا چه گلی بسرت بگیری مریض؟ ولی خیلی خوشگلنا... باید اینارو به ته این بدم خوندم که نزدیکه اوممم رفتم سمت مغازه یه جعبه شکلات گرفتمو رفتم سمت خونه ته این همیشه تو فکرم این بود یعنی از این شکلاتا خوشش میاد؟ نکنه یه وخ بدش بیاد ... نکنه از گلا بدش بیاد ... که یهو گوشیم باصدای بلندی زنگ خود و ریشه افکارمو پاره کرد (چقد ادبی 🗿💔)
ساعت ۹ شب بود داشتم تو خیابون قدم میزدم که به یه گل فروشی رسیدم گل هاش انقد زیبا بودن که بی اختیار به سمت مغازه دوییدم و یه دسته گل رز که رنگ گل هاش یاسی و آبی کم رنگ و بنفش بود دیدم سریع به صاحب مغازه گفتم که گل رو بهم بده وقتی حساب کردم تازه به خودم اومدم ... آخه ابله الان میخوای با این گلا چه گلی بسرت بگیری مریض؟ ولی خیلی خوشگلنا... باید اینارو به ته این بدم خوندم که نزدیکه اوممم رفتم سمت مغازه یه جعبه شکلات گرفتمو رفتم سمت خونه ته این همیشه تو فکرم این بود یعنی از این شکلاتا خوشش میاد؟ نکنه یه وخ بدش بیاد ... نکنه از گلا بدش بیاد ... که یهو گوشیم باصدای بلندی زنگ خود و ریشه افکارمو پاره کرد (چقد ادبی 🗿💔)
۲.۲k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.