عشق در نگاه اول پارت ۸
چند روز بعد
ویو کوک
چند روزه که منو ا.ت خیلی باهم صمیمی شدیم امروز دیگه بهش اعتراف میکنم گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم
ا.ت : سلام کوکی خوبی
کوک : سلام عزیزم امروز بیا به همون کافه ای که اولین بار همو دیدیم
ا.ت : باشه حتما
ویو ا.ت
چند روز از دوستی منو کوک میگذره یورا و یونجی هم دوست پسر پیدا کردن و دیگه پیش من نیستن یورا با نامجون و یونجی با جیمینه
چند ساعت بعد
ویو ا.ت
بلند شدم لباس پوشیدم و رفتم سمت کافه که مثل همیشه با قیافه جذابش روبرو شدم رفتم و بغلش کردم
کوک : سلام عزیزم خوبی
ا.ت : ممنون (بالبخند)
کوک : ببین ا.ت میخواستم یه چیزی بهت بگم منو تو چند وقته که با هم دوستیم قبول میکنی دوست دخترم بشی
ا.ت : با این حرفش اشک تو چشمام جمع شد و قبول کردم اونم بغلم کرد و منو تو هوا چرخوند
کوک : بریم لب ساحل
ا.ت : آره بریم
پرش زمانی به ساحل
کوک : بهتره دیگه به مامان و بابام هم معرفیت کنم
ا.ت : اما اونا منو قبول نمیکنن
کوک : چرا ؟
ا.ت : چون من همه چیزم با تو فرق میکنه تو پولداری و من وصع مالیم خوب نیست و خانواده هم که ندارم مطمئن باش قبولم نمیکنن
کوک : بغلش کردم این حرفو نزن ا.ت مهم اینه که من دوست دارم بعدم پیشونیشو بوسیدم
ا.ت : حالا کی معرفیم میکنی
کوک : امشب میای بریم خونه من تا به مامان و بابام بگم
ا.ت : یکم زود نیست ؟
کوک : نه
ویو ا.ت
سورا ماشین شدیم و رفتیم خونه کوک ........
ویو کوک
چند روزه که منو ا.ت خیلی باهم صمیمی شدیم امروز دیگه بهش اعتراف میکنم گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم
ا.ت : سلام کوکی خوبی
کوک : سلام عزیزم امروز بیا به همون کافه ای که اولین بار همو دیدیم
ا.ت : باشه حتما
ویو ا.ت
چند روز از دوستی منو کوک میگذره یورا و یونجی هم دوست پسر پیدا کردن و دیگه پیش من نیستن یورا با نامجون و یونجی با جیمینه
چند ساعت بعد
ویو ا.ت
بلند شدم لباس پوشیدم و رفتم سمت کافه که مثل همیشه با قیافه جذابش روبرو شدم رفتم و بغلش کردم
کوک : سلام عزیزم خوبی
ا.ت : ممنون (بالبخند)
کوک : ببین ا.ت میخواستم یه چیزی بهت بگم منو تو چند وقته که با هم دوستیم قبول میکنی دوست دخترم بشی
ا.ت : با این حرفش اشک تو چشمام جمع شد و قبول کردم اونم بغلم کرد و منو تو هوا چرخوند
کوک : بریم لب ساحل
ا.ت : آره بریم
پرش زمانی به ساحل
کوک : بهتره دیگه به مامان و بابام هم معرفیت کنم
ا.ت : اما اونا منو قبول نمیکنن
کوک : چرا ؟
ا.ت : چون من همه چیزم با تو فرق میکنه تو پولداری و من وصع مالیم خوب نیست و خانواده هم که ندارم مطمئن باش قبولم نمیکنن
کوک : بغلش کردم این حرفو نزن ا.ت مهم اینه که من دوست دارم بعدم پیشونیشو بوسیدم
ا.ت : حالا کی معرفیم میکنی
کوک : امشب میای بریم خونه من تا به مامان و بابام بگم
ا.ت : یکم زود نیست ؟
کوک : نه
ویو ا.ت
سورا ماشین شدیم و رفتیم خونه کوک ........
۴.۳k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.