آنچه در خانه ی سانو ها می گذرد
روبه مایکی کردم گفتم
خدایی جرمون نمیده😑🤨
مایکی:نه برو دیگه
با تمام ترسی که داشتم سطل آب رو رو ایزانا بدبخت ریختم
و سپس با مایکی فلنگ را بستیم و داد زدیم
الفرارررررر
ایزانا وقتی فهمید چی شد مایتابه رو از یه جاش در آورد افتاد دنبال منو مایکی
اما داشت آشپزی میکرد ک گفت
روحتون شاد
شینچیرو گفت
جوانان ناکام سانو مایکی و سانو ا/ت
ایزانا عین گوربه پرید رو کله من بدبخت و زد پس کلم
گفتم
آیییییی بابا فکر مایکی بود😭🤬
ایزانا با دمپایی ننه ی باجی زد کله ی مایکی
(نیم ساعت بعد)
شینچیرو داشت سیگار می کشد
مایکی داشت دوریاکی می قولد
ایزانا داشت با کاکوچو حرف میزد
منم داشتم آماده میشدم بریم گنگ
داد زدم گفتم
مااااایییکی پاشو کیچن(دراکن)با گوربا اومدن😁
مایکی پرید رو سر کیچن گفت
کن چین جووون دوریاکی میخوااام🥺🥺
(سر جلسه)
دراکن گفت
جلسه شروع شد
داد زدم گفتم
آخ ننه حنجرتو قلبون
مایکی گفت
خفه ا/ت
مایکی
ورورورورو......
پارت بعد😂😂😂
خدایی جرمون نمیده😑🤨
مایکی:نه برو دیگه
با تمام ترسی که داشتم سطل آب رو رو ایزانا بدبخت ریختم
و سپس با مایکی فلنگ را بستیم و داد زدیم
الفرارررررر
ایزانا وقتی فهمید چی شد مایتابه رو از یه جاش در آورد افتاد دنبال منو مایکی
اما داشت آشپزی میکرد ک گفت
روحتون شاد
شینچیرو گفت
جوانان ناکام سانو مایکی و سانو ا/ت
ایزانا عین گوربه پرید رو کله من بدبخت و زد پس کلم
گفتم
آیییییی بابا فکر مایکی بود😭🤬
ایزانا با دمپایی ننه ی باجی زد کله ی مایکی
(نیم ساعت بعد)
شینچیرو داشت سیگار می کشد
مایکی داشت دوریاکی می قولد
ایزانا داشت با کاکوچو حرف میزد
منم داشتم آماده میشدم بریم گنگ
داد زدم گفتم
مااااایییکی پاشو کیچن(دراکن)با گوربا اومدن😁
مایکی پرید رو سر کیچن گفت
کن چین جووون دوریاکی میخوااام🥺🥺
(سر جلسه)
دراکن گفت
جلسه شروع شد
داد زدم گفتم
آخ ننه حنجرتو قلبون
مایکی گفت
خفه ا/ت
مایکی
ورورورورو......
پارت بعد😂😂😂
۷.۵k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳