نغمه عشق پارت 3
_همه کارمندا فردا تعطیلین آقای کیم لطفا بیاین اتاق من
+بله
کارمندا رفتن سرکاراشون تهیونگ رفت اتاق مدیر کل آقای جئون
_ببخش هیونگ پیش کارمندا مجبورم باهات رسمی صحبت کنم😅
+مشکلی نیست عادت کردم
_امم چطور بگم میخوام بهت یه چیزی بگم یعنی ازت یه چیزی بخوام
+داری گیجم میکنی بگو جونگ کوک
_من ازت میخوام که... قبول کنی که مدیر عامل شرکت بشی
تهیونگ یکی از ابروهاشو بالا برد
+چی؟
_مدیرعامل شو. چند ساله که حسابداری من میدونم برات مناسب نیست ولی چون خودت انتخاب کردی باهات مخالفت نکردم و خواستم انتخاب پستت به میل خودت باشه اما الان میخوام باهات مخالفت کنم هیونگ من دست تنهام از وقتی مدیر عامل قبلی رو اخراج کردم فشار زیادی رومه حداقل بخاطر من قبول کن
+جونگ کوک! کافیه من میدونم اینطور نیست ولی دست رو نقطه ضعفم میزاری که قبول کنم
_نه واقعا دست تنهام توعم این روزا حالت خوب نیست با کار سرگرم میشی بهتر میشی
+درد من چیزی نیست که با سرگرم شدن از بین بره خیلی بزرگتر از این حرفاست
جونگ کوک چند قدم جلو اومد و رو به روش ایستاد
_دردت چیه هیونگ؟ همونطور که تو همیشه مشکلات منو حل میکنی مشکلتو بهم بگو با هم حلش کنیم
تهیونگ ترسید که لو بره پس سریع برای عوض کردن بحث لبخندی زد
+باشه قبوله
_چی؟
+قبول میکنم. مدیر عامل میشم و تو کارا کمکت میکنم
_آهان... ممنون هیونگ🙂
ادامه دارد...
+بله
کارمندا رفتن سرکاراشون تهیونگ رفت اتاق مدیر کل آقای جئون
_ببخش هیونگ پیش کارمندا مجبورم باهات رسمی صحبت کنم😅
+مشکلی نیست عادت کردم
_امم چطور بگم میخوام بهت یه چیزی بگم یعنی ازت یه چیزی بخوام
+داری گیجم میکنی بگو جونگ کوک
_من ازت میخوام که... قبول کنی که مدیر عامل شرکت بشی
تهیونگ یکی از ابروهاشو بالا برد
+چی؟
_مدیرعامل شو. چند ساله که حسابداری من میدونم برات مناسب نیست ولی چون خودت انتخاب کردی باهات مخالفت نکردم و خواستم انتخاب پستت به میل خودت باشه اما الان میخوام باهات مخالفت کنم هیونگ من دست تنهام از وقتی مدیر عامل قبلی رو اخراج کردم فشار زیادی رومه حداقل بخاطر من قبول کن
+جونگ کوک! کافیه من میدونم اینطور نیست ولی دست رو نقطه ضعفم میزاری که قبول کنم
_نه واقعا دست تنهام توعم این روزا حالت خوب نیست با کار سرگرم میشی بهتر میشی
+درد من چیزی نیست که با سرگرم شدن از بین بره خیلی بزرگتر از این حرفاست
جونگ کوک چند قدم جلو اومد و رو به روش ایستاد
_دردت چیه هیونگ؟ همونطور که تو همیشه مشکلات منو حل میکنی مشکلتو بهم بگو با هم حلش کنیم
تهیونگ ترسید که لو بره پس سریع برای عوض کردن بحث لبخندی زد
+باشه قبوله
_چی؟
+قبول میکنم. مدیر عامل میشم و تو کارا کمکت میکنم
_آهان... ممنون هیونگ🙂
ادامه دارد...
۲۴۹
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.