پارت13
پارت13
که اومد سمتم یه پس گردنی بهم زد
ا.ت: یااا چیکار میکنی؟ درد داشت
بورا: زدم که درد بگیره
ا.ت: تو غلط کردی منو زدی
بورا: میخواستی زبون نندازی
ا.ت: دلم خواست انداختم
بورا: باید فکر اینجاشو میکردی
ا.ت: خب نکردم
بورا: باید میکردی
م.ا: عه بسه دیگه خسته نشدین؟
ا.ت و بورا همزمان:نه
م.ا: معلومه خب دیگه برید وسایلاتون رو بزارید توی اتاق و بیاید پایین کارتون دارم
ا.ت:باشه
با بورا داشتیم میرفتیم بالا روی پله ها بودیم که
بورا:هیی ا.ت
یه نگاه بهش انداختم به معنی چته
بورا:میگم میایی امشب تا نصف شب فیلم ببینیم؟
ا.ت:انیشتن من این همه خوراکی برای چی خریدم؟
بورا:واسه چی خریدی؟
ا.ت:خنگه همین فیلم دیدن دیگه
بورا:آهااااا
ا.ت:الحق که خود خری
بورا:کی من؟
ا.ت:په نه من
بورا:گفتم که من که خر نیستم
ا.ت:واییی خدااا
بورا:چته؟
ا.ت:دارم کم کم به بی مغز بودنت پی میبرم
بورا:واقعا؟ چه جالب
ا.ت:بیا برو گفتم که خود خری
وارد اتاق شدیم وسایل رو یه گوشه گذاشتیم
ا.ت:آخیییش
بورا:هی ا.ت چه فیلمی ببینیم؟
ا.ت:الان تو میخوایی با این وضع بشینی فیلم ببینی؟
بورا یه نگاهی به خودش انداخت
بورا:چشه مگه؟
ا.ت:خره دوست داشتنی من کسی با این لباسا نمیشینه فیلم ببینه
بورا:عه راست میگی
ا.ت:الان واقعا پی بردم که مغز نداری
بورا:باشه میشه زنگ بزنی پیتزا بیارن؟
ا.ت:چشم هرچی شما امر کنید سرورم
و براش خم شدم
بورا:خوبه حالا برو نبینمت
از جام بلند شدم و سمت در رفتم به بالشت از روی کاناپه ورداشتم هدف قرارش دادم و پرت کردم سمتش همون جوری که زر زر میکرد با برخورد بالشت به صورتش افتاد زمین
ا.ت:وایی ریدم
بورا: خوبه که خودتم میدونی ریدی
ا.ت:به خدا حواسم نبود
بورا:تو که راست میگی
که افتاد دنبالم از اتاق اومدم بیرون تا بورا میخواست بیاد بیرون یهووو......
ادامه دارد
شرط:
لایک بالای 9
کامنت بالای 18
منتظرم😎❤
که اومد سمتم یه پس گردنی بهم زد
ا.ت: یااا چیکار میکنی؟ درد داشت
بورا: زدم که درد بگیره
ا.ت: تو غلط کردی منو زدی
بورا: میخواستی زبون نندازی
ا.ت: دلم خواست انداختم
بورا: باید فکر اینجاشو میکردی
ا.ت: خب نکردم
بورا: باید میکردی
م.ا: عه بسه دیگه خسته نشدین؟
ا.ت و بورا همزمان:نه
م.ا: معلومه خب دیگه برید وسایلاتون رو بزارید توی اتاق و بیاید پایین کارتون دارم
ا.ت:باشه
با بورا داشتیم میرفتیم بالا روی پله ها بودیم که
بورا:هیی ا.ت
یه نگاه بهش انداختم به معنی چته
بورا:میگم میایی امشب تا نصف شب فیلم ببینیم؟
ا.ت:انیشتن من این همه خوراکی برای چی خریدم؟
بورا:واسه چی خریدی؟
ا.ت:خنگه همین فیلم دیدن دیگه
بورا:آهااااا
ا.ت:الحق که خود خری
بورا:کی من؟
ا.ت:په نه من
بورا:گفتم که من که خر نیستم
ا.ت:واییی خدااا
بورا:چته؟
ا.ت:دارم کم کم به بی مغز بودنت پی میبرم
بورا:واقعا؟ چه جالب
ا.ت:بیا برو گفتم که خود خری
وارد اتاق شدیم وسایل رو یه گوشه گذاشتیم
ا.ت:آخیییش
بورا:هی ا.ت چه فیلمی ببینیم؟
ا.ت:الان تو میخوایی با این وضع بشینی فیلم ببینی؟
بورا یه نگاهی به خودش انداخت
بورا:چشه مگه؟
ا.ت:خره دوست داشتنی من کسی با این لباسا نمیشینه فیلم ببینه
بورا:عه راست میگی
ا.ت:الان واقعا پی بردم که مغز نداری
بورا:باشه میشه زنگ بزنی پیتزا بیارن؟
ا.ت:چشم هرچی شما امر کنید سرورم
و براش خم شدم
بورا:خوبه حالا برو نبینمت
از جام بلند شدم و سمت در رفتم به بالشت از روی کاناپه ورداشتم هدف قرارش دادم و پرت کردم سمتش همون جوری که زر زر میکرد با برخورد بالشت به صورتش افتاد زمین
ا.ت:وایی ریدم
بورا: خوبه که خودتم میدونی ریدی
ا.ت:به خدا حواسم نبود
بورا:تو که راست میگی
که افتاد دنبالم از اتاق اومدم بیرون تا بورا میخواست بیاد بیرون یهووو......
ادامه دارد
شرط:
لایک بالای 9
کامنت بالای 18
منتظرم😎❤
۶.۰k
۱۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.