پارت 10 زندگی سلطنتی اما دردناک
پارت 10 زندگی سلطنتی اما دردناک
★ویو ا/ت★
< حالم بد بود همش کار میکنم و فقط خودمو دارم خسته میکنم
پس تصمیم گرفتم برم پیش خانم میونگ
رفتم خونه لباسامو عوض کردم و یه تینت زدم (عکسمیزارم) سوار ماشین شدم حرکت کردم سمت خونهی جدید خانم میونگ
رسیدم رفتم سمت خاکش
نشستم پیشش که جین امد >
× سلام
- سلام خوبی جین
× میگذرونم تو چطوری
- از افتضاح اونور تر
× خیلی تنها شدم
- منو چی میگی
من پدر و مادرمو از دست دادم فقط خانم میونگ برام مونده بود اونم رفت الان هیچ کس رو ندارم .گریه.
× الان فقط منو تو موندیم با هزار دشمن
- اصلا نمیتونم به فکر دشمنا باشم وقتی مامان میونگ زیر خاکه .گریه.
× مامان میونگ؟؟
- هیچ وقت خوشش نمیومد بهش بگم مامان ولی مثل مامانم بود .گریه.
× اره نمیزاشت منم بهش بگم مامان
- احساس میکنم تمام زندگیمو با میونگ این زیر چالش کردم
× برای ازدواج میخوای چیکار کنی
- جین من نمیتونم تو این وضعیت به ازدواج فکر کنم
× منم نگفتم فکر کن ولی نباید ارث به اونا برسه
- میونگ خیلی دوست داشت من ازدواج کنم نمیدونم چرا
× بنظرم بیا ......... هیچی
- بگو
× مهم نیست
- هرجور راحتی
× میخوای امشب بریم تمام ارث رو تقسیم کنیم؟
- اره
× پس امشب ساعت 7 رستوران.........(مثلااسمگفته)
- باشه
× من میریم
- منم میخوام برم
× باشه
- خداحافظ خانم میونگ من برمیگردم .گریه.
× خداحافظ مامان
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
★ویو جین★
< زنگ زدم به تمام کسایی که لازم بود برای تقسیم ارث بین منو ا/ت باشن و رستوران هم رزرو کردم ساعت 5 بود رفتم خونه یه دوش گرفتم و لباسامو پوشیدم و کم کم اماده شدم
همش فکرم پیش ا/ت بود که قرار با کی ازدواج کنه دیگه حرکت کردم >
★ویو ا/ت★
< امدم خونه حال حمام رفت رو نداشتم پس موهامو صاف کردم
یه لباس مشکی که خانم میونگ برام خریده بود رو پوشیدم و یه میکاپ کردم (عکسمیزارم) دیگه حرکت کردم >
شرط پارت بعد
20:« لایک ❤️
اسلاید دوم لباس و میکاپ ا/ت برای مزار
اسلاید سوم لباس ا/ت برای داخل رستوران
★ویو ا/ت★
< حالم بد بود همش کار میکنم و فقط خودمو دارم خسته میکنم
پس تصمیم گرفتم برم پیش خانم میونگ
رفتم خونه لباسامو عوض کردم و یه تینت زدم (عکسمیزارم) سوار ماشین شدم حرکت کردم سمت خونهی جدید خانم میونگ
رسیدم رفتم سمت خاکش
نشستم پیشش که جین امد >
× سلام
- سلام خوبی جین
× میگذرونم تو چطوری
- از افتضاح اونور تر
× خیلی تنها شدم
- منو چی میگی
من پدر و مادرمو از دست دادم فقط خانم میونگ برام مونده بود اونم رفت الان هیچ کس رو ندارم .گریه.
× الان فقط منو تو موندیم با هزار دشمن
- اصلا نمیتونم به فکر دشمنا باشم وقتی مامان میونگ زیر خاکه .گریه.
× مامان میونگ؟؟
- هیچ وقت خوشش نمیومد بهش بگم مامان ولی مثل مامانم بود .گریه.
× اره نمیزاشت منم بهش بگم مامان
- احساس میکنم تمام زندگیمو با میونگ این زیر چالش کردم
× برای ازدواج میخوای چیکار کنی
- جین من نمیتونم تو این وضعیت به ازدواج فکر کنم
× منم نگفتم فکر کن ولی نباید ارث به اونا برسه
- میونگ خیلی دوست داشت من ازدواج کنم نمیدونم چرا
× بنظرم بیا ......... هیچی
- بگو
× مهم نیست
- هرجور راحتی
× میخوای امشب بریم تمام ارث رو تقسیم کنیم؟
- اره
× پس امشب ساعت 7 رستوران.........(مثلااسمگفته)
- باشه
× من میریم
- منم میخوام برم
× باشه
- خداحافظ خانم میونگ من برمیگردم .گریه.
× خداحافظ مامان
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
★ویو جین★
< زنگ زدم به تمام کسایی که لازم بود برای تقسیم ارث بین منو ا/ت باشن و رستوران هم رزرو کردم ساعت 5 بود رفتم خونه یه دوش گرفتم و لباسامو پوشیدم و کم کم اماده شدم
همش فکرم پیش ا/ت بود که قرار با کی ازدواج کنه دیگه حرکت کردم >
★ویو ا/ت★
< امدم خونه حال حمام رفت رو نداشتم پس موهامو صاف کردم
یه لباس مشکی که خانم میونگ برام خریده بود رو پوشیدم و یه میکاپ کردم (عکسمیزارم) دیگه حرکت کردم >
شرط پارت بعد
20:« لایک ❤️
اسلاید دوم لباس و میکاپ ا/ت برای مزار
اسلاید سوم لباس ا/ت برای داخل رستوران
۲۳۴
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.