(اون برادر من نیست )
P6
P6
گوشیمو برداشتم به میهو زنگ زدم
میهو: الو ات؟؟؟
ات: میهو وقت داری بریم بیرون
میهو : آره......میخوای بریم بار
ات: نه الان حسشو ندارم
میهو: بیخیال بیا بریم
ات: باشه تا یه ۲۰ دقیقه دیگه دم در خونتونم
میهو: باشه
گوشی رو قطع کردمو رفتم سمت کمدم تا لباس بپوشم
(لباس ات اسلاید دوم )
یواشکی از توی اتاق اومدم بیرون
باید حواسم باشه مامانم نبینتم چون با این لباس نمی زاره برم بیرون مخصوصن وقتی بفهمه میخوام برم بار . خواستم سریع جیم شم برم که صدای آشنایی به گوشم خورد
جونگ کوک: جایی تشریف میبردین
ات: تو کی اومدی؟؟؟( با حرص )
جونگ کوک: همین دو دقیقه پیش ......حالا کجا داری میری اونم با این لباس
با حرص برگشتم سمتش گفتم : به تو چه من دارم کجا میرم ،میخوام برم بیرون
جونگ کوک : نمیشه مامان امروز خونه نمی یاد باید وایسی یه چی درست کنیم واسه شام
ات: خوب مستر جونگ کوک وقتی من از بار برگشتم شام باید حاضر باشه
بعدش فهمیدم که کلمه ی بار از دهنم در رفت 😂😂
جونگ کوک : صبر کن ببینم میخوای بری بار ؟؟!!!
ات: آره
و در خونه رو باز کردم که برم ولی جونگ کوک دستمو گرفت و کشید سمت خودش
جونگ کوک: نمیشه
ات: تو کی که من میگی میتونم برم یا ن
جونگ کوک: همین که گفتم
که زنگ خونه به صدا در اومد . یهو یادم به میهو افتاد
جونگ کوک: من میرم در رو باز کنم
منم پشت سر جونگ کوک راه افتادم
تا جونگ کوک در و باز کرد میهو دستش گذاشت روی دهنش و با تعجب به جونگ کوک نگاه میکرد
میهو : جونگ کوک!!!!!!
منم جونگ کوک و هول دادم اون ور رفتم کنار میهو وایسادم
میهو : ات برادرت جونگ کوکه؟؟؟؟.
جونگ کوک : هیسس انقد جیغ نزن ....وضمن من برادر ات نیستم
ات: اهههه وای خدا ....میهو بیا بریم تو راه برات توضیح میدم
جونگ کوک: نه .....وایسا .....خوب باشه ات نرو منم میام
ات: ها؟؟؟تو کجا
جونگ کوک : فقط یه دیقه وایسا الان میام
ات: چی ؟؟؟؟نه
میهو : واییییییییییی اخ جون جونگ کوکم میاد
منم نفس عمیقی از سر حرص کشیدم
بعد از دو دقیقه دیدم جونگ کوک یه استایل دارک و کلاه ماسک اومد بیرون
P6
گوشیمو برداشتم به میهو زنگ زدم
میهو: الو ات؟؟؟
ات: میهو وقت داری بریم بیرون
میهو : آره......میخوای بریم بار
ات: نه الان حسشو ندارم
میهو: بیخیال بیا بریم
ات: باشه تا یه ۲۰ دقیقه دیگه دم در خونتونم
میهو: باشه
گوشی رو قطع کردمو رفتم سمت کمدم تا لباس بپوشم
(لباس ات اسلاید دوم )
یواشکی از توی اتاق اومدم بیرون
باید حواسم باشه مامانم نبینتم چون با این لباس نمی زاره برم بیرون مخصوصن وقتی بفهمه میخوام برم بار . خواستم سریع جیم شم برم که صدای آشنایی به گوشم خورد
جونگ کوک: جایی تشریف میبردین
ات: تو کی اومدی؟؟؟( با حرص )
جونگ کوک: همین دو دقیقه پیش ......حالا کجا داری میری اونم با این لباس
با حرص برگشتم سمتش گفتم : به تو چه من دارم کجا میرم ،میخوام برم بیرون
جونگ کوک : نمیشه مامان امروز خونه نمی یاد باید وایسی یه چی درست کنیم واسه شام
ات: خوب مستر جونگ کوک وقتی من از بار برگشتم شام باید حاضر باشه
بعدش فهمیدم که کلمه ی بار از دهنم در رفت 😂😂
جونگ کوک : صبر کن ببینم میخوای بری بار ؟؟!!!
ات: آره
و در خونه رو باز کردم که برم ولی جونگ کوک دستمو گرفت و کشید سمت خودش
جونگ کوک: نمیشه
ات: تو کی که من میگی میتونم برم یا ن
جونگ کوک: همین که گفتم
که زنگ خونه به صدا در اومد . یهو یادم به میهو افتاد
جونگ کوک: من میرم در رو باز کنم
منم پشت سر جونگ کوک راه افتادم
تا جونگ کوک در و باز کرد میهو دستش گذاشت روی دهنش و با تعجب به جونگ کوک نگاه میکرد
میهو : جونگ کوک!!!!!!
منم جونگ کوک و هول دادم اون ور رفتم کنار میهو وایسادم
میهو : ات برادرت جونگ کوکه؟؟؟؟.
جونگ کوک : هیسس انقد جیغ نزن ....وضمن من برادر ات نیستم
ات: اهههه وای خدا ....میهو بیا بریم تو راه برات توضیح میدم
جونگ کوک: نه .....وایسا .....خوب باشه ات نرو منم میام
ات: ها؟؟؟تو کجا
جونگ کوک : فقط یه دیقه وایسا الان میام
ات: چی ؟؟؟؟نه
میهو : واییییییییییی اخ جون جونگ کوکم میاد
منم نفس عمیقی از سر حرص کشیدم
بعد از دو دقیقه دیدم جونگ کوک یه استایل دارک و کلاه ماسک اومد بیرون
۳۳.۹k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.