ویو رز
ویو رز
رفتم توی اتاق که کاغذ و خودکار بیارم ولی یهو برقا رفت و احساس کردم یکی یه ذسمال گذاشت روی دهنو دیگه بعدش هیچی نفهمیدم تا اینکه با پاشیده شدن حجم زیادی از آب روی صورتم بیدار شدم....به نفس نفس افتاده بودم....اطرافمو یه نگاه به اطرافم انداختم....خوب میدونم برای چی اینجام
...:چرا ماموریتتو درست انجام ندادی؟ها؟فقط داری گند میزنی به همه چی...حداقل میزاشتی اونی که فرستاده بودم میکشتش
رز:من همون اولم بهت گفتم....من ادمی...نیستم...که...ادم...بکشه(نفس نفس)
...:ولی من هستم....یادته منم روز اول بهت چی گفتم؟گفتم باید همه ی دستوراتمو انجام بدی...نگفتم؟
رز:....
...:نگفتتمممم نکبت حرروومزاااادهههه؟؟!
رز:چراااا....گفتیییی....من اون موقع همون ادمی بودم که تو میخواستییی...کسی که تو زندگیش هیچی برای از دست دادن نداشت....ولی الان من دوست دارم زندگی کنم....دوست دارم خوشحال باشم.....عاشق باشم....هع....فک کنم باید ازت بابت این ماموریتی که دادی بهم تشکر کنم....چون باعث شدی خود زندگیمو پیدا کنم(داد و گریه....اخرش آروم)
...:اه.اه.اه حالم بهم خورد..تو که اینطوری نبودی...حالا پیداشم کردی؟زندگیتو؟
:اره....اون زندگیم بود...(آروم)
...:متاسفم برات چون دیگه قراره هر دوتون تو بهشت همو ملاقات کنین....البته که بعید بدونم فک کنم هردوتون تو جهنم خواهید بود...کاش زندگی شما ها رو یه جور دیگه ای با هم آشنا می کرد..
رز:منظورت چیه که اونم میاد جهنم؟اونکه یه پلیس بوده
________
@rooshino
رفتم توی اتاق که کاغذ و خودکار بیارم ولی یهو برقا رفت و احساس کردم یکی یه ذسمال گذاشت روی دهنو دیگه بعدش هیچی نفهمیدم تا اینکه با پاشیده شدن حجم زیادی از آب روی صورتم بیدار شدم....به نفس نفس افتاده بودم....اطرافمو یه نگاه به اطرافم انداختم....خوب میدونم برای چی اینجام
...:چرا ماموریتتو درست انجام ندادی؟ها؟فقط داری گند میزنی به همه چی...حداقل میزاشتی اونی که فرستاده بودم میکشتش
رز:من همون اولم بهت گفتم....من ادمی...نیستم...که...ادم...بکشه(نفس نفس)
...:ولی من هستم....یادته منم روز اول بهت چی گفتم؟گفتم باید همه ی دستوراتمو انجام بدی...نگفتم؟
رز:....
...:نگفتتمممم نکبت حرروومزاااادهههه؟؟!
رز:چراااا....گفتیییی....من اون موقع همون ادمی بودم که تو میخواستییی...کسی که تو زندگیش هیچی برای از دست دادن نداشت....ولی الان من دوست دارم زندگی کنم....دوست دارم خوشحال باشم.....عاشق باشم....هع....فک کنم باید ازت بابت این ماموریتی که دادی بهم تشکر کنم....چون باعث شدی خود زندگیمو پیدا کنم(داد و گریه....اخرش آروم)
...:اه.اه.اه حالم بهم خورد..تو که اینطوری نبودی...حالا پیداشم کردی؟زندگیتو؟
:اره....اون زندگیم بود...(آروم)
...:متاسفم برات چون دیگه قراره هر دوتون تو بهشت همو ملاقات کنین....البته که بعید بدونم فک کنم هردوتون تو جهنم خواهید بود...کاش زندگی شما ها رو یه جور دیگه ای با هم آشنا می کرد..
رز:منظورت چیه که اونم میاد جهنم؟اونکه یه پلیس بوده
________
@rooshino
۱.۴k
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.