"شوهر من مافیاست" چند پارتی جونگ کوک
"شوهر من مافیاست"
* نویسنده : این داستان درباره ی یه دختر جوون خیلی زیباست به اسم اریکا که این دختر در یه خانواده ی پولدار متولد شده و یه پسر مافیای فوق جذاب به اسم جونگ کوک اون رو توی تبلیغات Calvin Klein میبینه و ازش خوشش میاد ، پدر و مادر این پسر هم در تعجب بودن که پسرشون بعد از این همه سال ، بعد از دیدن و جور کردن کلی دختر براش ، بالاخره از یکی خوشش اومد . و هم از این بابت خوشحال بودن ، این پسر از اونجایی که مافیاست نمیتونست با دختر مورد علاقش ساده ملاقات کنه پس مجبور میشه اون رو .. " بدزده" .... *
*مشخصات اریکا : ۲۳ سالشه ، دو رگه اهل بریتانیا و کره ست ، تک فرزنده و خوش اخلاق و خوش قلبه ، باهوشه و اهل ج.نده بازی و کلوپ و بار و ... نیست . دوست صمیمیش اسمش جنی عه و اونم هم دانشگاهیش بوده.
*مشخصات جونگ کوک : ۲۵ سالشه ، اهل کره ،تک فرزنده ، خیلی مهربون و آرومه ولی با همه نه . جدی و منطقیه و اهل هو.ل بازی نیست اما بعضی وقتا با رفقاش به بار میره . دوستای صمیمیش اسمشون تهیونگ و بک هیون عه ، اما جز اینا بازم رفیق داره.
.
.
.
.
.
*ویو اریکا*
( جیغغغغغغغغغغ )
جنی: پاشو دیگههه
اریکا: چته روانیی چرا آب یخ میریزییی؟؟(با داد و نفس نفس)
جنی: دو ساعته اومدم اینجا تا شما از خواب ناز بیدار شی ، مگه قرار نبود بریم پاساژ باز بعدازظهرگرفتی خوابیدی ؟؟
اریکا: پاساژ بخوره تو سرتتت چرا اینجوری بیدارم میکنیی؟
جنی: بلند شو انقد غر نزن (دستشو میکشه)
*کم کم آماده میشن و میرن بیرون*
* ویو جونگ کوک *
تهیونگ : ( باز کردن در اتاق )
ته: نخوابیدی بازم ؟
کوک: فقط .. ۲ ساعت..
ته: تو چت شده چرا بهم نمیگی ؟
کوک: اگه میتونستی کمکم کنی حتما بهت میگفتم
ته: امتحانش ضرر نداره
کوک: ( نگاش میکنه ) مطمئنم بهم میخندی .
ته: ( میخنده )
کوک: از همین میترسیدم
ته: نه شوخی میکنم بگو
کوک : ( نگاش میکنه ) من..من عاشق شدم
ته : ( لبخندش خشک میشه) چ..چی ؟
کوک: نخند خواهش میکنم من واقعا دوسش دارم
ته: نه نه نمیخندم....
کوک: ....
ته: ب گمونم بتونم نخندم ... ( میخنده )
کوک: یااا گفتم نخند دیگه
ته: (خنده)
کوک: نباید میگفتم ..( میره سمت کمدش لباس بر میداره )
ته: ( با خنده ) کجا میری حالا
کوک : بپوش بریم تو خیابون دور بزنیم
ته : اوک
* ویو اریکا *
جنی: وای اینو نگاه کننن این خیلی قشنگه
اری: یقش کوتاهه
جنی: خب تاپه دیگه
اری: نه رنگاش قشنگ نیستن
جنی: ولی این یکیو من میگم پرو کن ... اینم همینطور .. با این ، این و این . بگیرشون(یه تپه لباش میده به اریکا با پرو کنه )
اری: هی میخوای همشونو بپوشم چه خبره؟؟
جنی: همیشه حرف گوش کن برو بروو(هولش میده سمت اتاق پرو)
( پرو ها تموم میشن )
اری: ببخشید لطفا این دو تا رو حساب کنید
خانم : همینا بود ؟
اری: بله همین
جنی: امروز باید بپوشیشون باید تو خونه هم تو تنت ببینم
اری: ( میخنده ) باشه اگه شد میپوشم
* ویو جونگ کوک *
ته : حالا چه شکلیه اسمش چیه اهل کجاست ؟
کوک: خیلی خوشگله ، اسمش اریکاست اهل بریتانیا
ته: خب خیلی سخته که ، کره ای نیست شاید صحبت کرد براتون سخت بشه
کوک: یه رگش کره ایه
ته: آها
کوک: توی تبلیغات کالوین کالی....( به یه مغازه خیره میشه )
ته: چیشد؟
کوک: صب کن صب کن(زل زده به مغازه)
ته: چی دیدی؟
کوک: خودشه
ته: کی خدشه؟.......
.
.
.
.
.
.
.
.
خماریییی:)))
لایک و کامنت فراموش نشه.
اگه از فیک ها و تک پارتی هام حمایت بشه بیشتر میزارم و درخواستی هم قبول میکنم:))♡
* نویسنده : این داستان درباره ی یه دختر جوون خیلی زیباست به اسم اریکا که این دختر در یه خانواده ی پولدار متولد شده و یه پسر مافیای فوق جذاب به اسم جونگ کوک اون رو توی تبلیغات Calvin Klein میبینه و ازش خوشش میاد ، پدر و مادر این پسر هم در تعجب بودن که پسرشون بعد از این همه سال ، بعد از دیدن و جور کردن کلی دختر براش ، بالاخره از یکی خوشش اومد . و هم از این بابت خوشحال بودن ، این پسر از اونجایی که مافیاست نمیتونست با دختر مورد علاقش ساده ملاقات کنه پس مجبور میشه اون رو .. " بدزده" .... *
*مشخصات اریکا : ۲۳ سالشه ، دو رگه اهل بریتانیا و کره ست ، تک فرزنده و خوش اخلاق و خوش قلبه ، باهوشه و اهل ج.نده بازی و کلوپ و بار و ... نیست . دوست صمیمیش اسمش جنی عه و اونم هم دانشگاهیش بوده.
*مشخصات جونگ کوک : ۲۵ سالشه ، اهل کره ،تک فرزنده ، خیلی مهربون و آرومه ولی با همه نه . جدی و منطقیه و اهل هو.ل بازی نیست اما بعضی وقتا با رفقاش به بار میره . دوستای صمیمیش اسمشون تهیونگ و بک هیون عه ، اما جز اینا بازم رفیق داره.
.
.
.
.
.
*ویو اریکا*
( جیغغغغغغغغغغ )
جنی: پاشو دیگههه
اریکا: چته روانیی چرا آب یخ میریزییی؟؟(با داد و نفس نفس)
جنی: دو ساعته اومدم اینجا تا شما از خواب ناز بیدار شی ، مگه قرار نبود بریم پاساژ باز بعدازظهرگرفتی خوابیدی ؟؟
اریکا: پاساژ بخوره تو سرتتت چرا اینجوری بیدارم میکنیی؟
جنی: بلند شو انقد غر نزن (دستشو میکشه)
*کم کم آماده میشن و میرن بیرون*
* ویو جونگ کوک *
تهیونگ : ( باز کردن در اتاق )
ته: نخوابیدی بازم ؟
کوک: فقط .. ۲ ساعت..
ته: تو چت شده چرا بهم نمیگی ؟
کوک: اگه میتونستی کمکم کنی حتما بهت میگفتم
ته: امتحانش ضرر نداره
کوک: ( نگاش میکنه ) مطمئنم بهم میخندی .
ته: ( میخنده )
کوک: از همین میترسیدم
ته: نه شوخی میکنم بگو
کوک : ( نگاش میکنه ) من..من عاشق شدم
ته : ( لبخندش خشک میشه) چ..چی ؟
کوک: نخند خواهش میکنم من واقعا دوسش دارم
ته: نه نه نمیخندم....
کوک: ....
ته: ب گمونم بتونم نخندم ... ( میخنده )
کوک: یااا گفتم نخند دیگه
ته: (خنده)
کوک: نباید میگفتم ..( میره سمت کمدش لباس بر میداره )
ته: ( با خنده ) کجا میری حالا
کوک : بپوش بریم تو خیابون دور بزنیم
ته : اوک
* ویو اریکا *
جنی: وای اینو نگاه کننن این خیلی قشنگه
اری: یقش کوتاهه
جنی: خب تاپه دیگه
اری: نه رنگاش قشنگ نیستن
جنی: ولی این یکیو من میگم پرو کن ... اینم همینطور .. با این ، این و این . بگیرشون(یه تپه لباش میده به اریکا با پرو کنه )
اری: هی میخوای همشونو بپوشم چه خبره؟؟
جنی: همیشه حرف گوش کن برو بروو(هولش میده سمت اتاق پرو)
( پرو ها تموم میشن )
اری: ببخشید لطفا این دو تا رو حساب کنید
خانم : همینا بود ؟
اری: بله همین
جنی: امروز باید بپوشیشون باید تو خونه هم تو تنت ببینم
اری: ( میخنده ) باشه اگه شد میپوشم
* ویو جونگ کوک *
ته : حالا چه شکلیه اسمش چیه اهل کجاست ؟
کوک: خیلی خوشگله ، اسمش اریکاست اهل بریتانیا
ته: خب خیلی سخته که ، کره ای نیست شاید صحبت کرد براتون سخت بشه
کوک: یه رگش کره ایه
ته: آها
کوک: توی تبلیغات کالوین کالی....( به یه مغازه خیره میشه )
ته: چیشد؟
کوک: صب کن صب کن(زل زده به مغازه)
ته: چی دیدی؟
کوک: خودشه
ته: کی خدشه؟.......
.
.
.
.
.
.
.
.
خماریییی:)))
لایک و کامنت فراموش نشه.
اگه از فیک ها و تک پارتی هام حمایت بشه بیشتر میزارم و درخواستی هم قبول میکنم:))♡
۱۰.۰k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.