چندپارتی چانگبین the endp2
(میدونم چانگبین همچین آدمی نیست این فقط داستان توی ذهن منه)
&تعجب کردی مگه نه؟!... بزار بهت بگم.. همه اینا به لطف تو اتفاق افتاد، یادته؟!....یادته چطور التماست کردم؟!... نه؟! ولی من دقیق یادمه، هنوز هم قطره های اشکم که روی کفش های براق و واکس خورده ات فرود می آمدن یادمه.. التماست کردم، با تمام وجودم بهت التماس کردم اون عکسای کوفتی که به نامردی ازم گرفته بودی، شخصی ترین عکس هام رو، که با به دست اوردن اعتمادم ازم گرفته بودی... برای پدرم نفرستی.. اما.. تو فقط میخواستی از شرم خلاص بشی
به صندلیش تکیه داد و با لحنی خنثی ادامه داد
&تادا... تو از شر می جونگ خلاص شدی.. اما میسو رو متولد کردی.. متشکرم سئو
چانگبین ساکت مونده بود، خشم زیادی درونش شعله ور بود، با همان اندازه خشم کلماتش رو به زبون آورد
_یک بلایی به سرت میارم.. که این دفعه نه به طور نمادین..بلکه جلوی چشم های خودم بمیری
با خندهٔ دوبارهٔ می جونگ خونِ درون رگ هاش به جوش آمد
&اخی.. دقیقا با قدرت کی؟!... دایون همین امروز طلاقت داد.. اون به من خیلی ببشتر از تو اعتماد داشت عشقم.. البته..
بلند شد و چونه مرد رو به سمت بالا هدایت کرد تا دقیقا به چشم هاش خیره بشه
&خب کاری نداشت عزیزم.. عکسای اون شب رویایی مون رو نشونش دادم، همون شب که با میسو.. رفتی توی یک ویلای ساحلی... و البته همون صدای جذابت که میگفت.. دایون هیچوقت نمی تونه اینقدر لذت رو بهم منتقل کنه
_ازت متنفرم جانگ می جونگ
سرش رو نزدیک گوش مرد برد و زمزمه کرد
&اما من هنوزم عاشقتم سئو چانگبین
پوزخند صدا داری زد و از صندلیش فاصله گرفت
&به دلیل همین عشق زیادم.. مدارک کثافت کاری هاتو دادم دست پلیس، تا نیم ساعت دیگه.. سئو چانگبین.. مدیر معروف شرکت سئو... یا کیم سابق، به دلیل اختلاص، تعرض جنسی، قاچاق اجناس و... دستگیر میشه.. کیش و مات... آقای سئو
_باهم میریم جهنم.. بیبی
&نگران نباش عزیزم.. من قراره با دایون جونم برم اونور آب.. تو آب خنکتو بخور..
فاصلهٔ صورت هاشون رو به چند اینچ رسوند و زمزمه کرد
&و به من فکر کن... تنها عشق من
بعد هم خندهٔ دیوانه واری سر داد و به سمت در برگشت
&تنهات میذارم نفسم.. زیاد طول نمیکشه که خبرت پخش بشه.. از تنهایی لذت ببر.. عشقم
و پس از این کلمه درب آهنی پشت سر دختر کوبیده شد، چندی نگذشت که صدای آژیر ماشین پلیس به گوش میرسید، و این به چانگبین نشان میداد که پایان اون زندگی شاهانه ای که ساخته بود فرا رسیده، و این.. عاقبت شکست دل دختر معصومی مثل می جونگ بود...:)
(اینقدر خوشم میاد زنا انتقام میگیرن)
&تعجب کردی مگه نه؟!... بزار بهت بگم.. همه اینا به لطف تو اتفاق افتاد، یادته؟!....یادته چطور التماست کردم؟!... نه؟! ولی من دقیق یادمه، هنوز هم قطره های اشکم که روی کفش های براق و واکس خورده ات فرود می آمدن یادمه.. التماست کردم، با تمام وجودم بهت التماس کردم اون عکسای کوفتی که به نامردی ازم گرفته بودی، شخصی ترین عکس هام رو، که با به دست اوردن اعتمادم ازم گرفته بودی... برای پدرم نفرستی.. اما.. تو فقط میخواستی از شرم خلاص بشی
به صندلیش تکیه داد و با لحنی خنثی ادامه داد
&تادا... تو از شر می جونگ خلاص شدی.. اما میسو رو متولد کردی.. متشکرم سئو
چانگبین ساکت مونده بود، خشم زیادی درونش شعله ور بود، با همان اندازه خشم کلماتش رو به زبون آورد
_یک بلایی به سرت میارم.. که این دفعه نه به طور نمادین..بلکه جلوی چشم های خودم بمیری
با خندهٔ دوبارهٔ می جونگ خونِ درون رگ هاش به جوش آمد
&اخی.. دقیقا با قدرت کی؟!... دایون همین امروز طلاقت داد.. اون به من خیلی ببشتر از تو اعتماد داشت عشقم.. البته..
بلند شد و چونه مرد رو به سمت بالا هدایت کرد تا دقیقا به چشم هاش خیره بشه
&خب کاری نداشت عزیزم.. عکسای اون شب رویایی مون رو نشونش دادم، همون شب که با میسو.. رفتی توی یک ویلای ساحلی... و البته همون صدای جذابت که میگفت.. دایون هیچوقت نمی تونه اینقدر لذت رو بهم منتقل کنه
_ازت متنفرم جانگ می جونگ
سرش رو نزدیک گوش مرد برد و زمزمه کرد
&اما من هنوزم عاشقتم سئو چانگبین
پوزخند صدا داری زد و از صندلیش فاصله گرفت
&به دلیل همین عشق زیادم.. مدارک کثافت کاری هاتو دادم دست پلیس، تا نیم ساعت دیگه.. سئو چانگبین.. مدیر معروف شرکت سئو... یا کیم سابق، به دلیل اختلاص، تعرض جنسی، قاچاق اجناس و... دستگیر میشه.. کیش و مات... آقای سئو
_باهم میریم جهنم.. بیبی
&نگران نباش عزیزم.. من قراره با دایون جونم برم اونور آب.. تو آب خنکتو بخور..
فاصلهٔ صورت هاشون رو به چند اینچ رسوند و زمزمه کرد
&و به من فکر کن... تنها عشق من
بعد هم خندهٔ دیوانه واری سر داد و به سمت در برگشت
&تنهات میذارم نفسم.. زیاد طول نمیکشه که خبرت پخش بشه.. از تنهایی لذت ببر.. عشقم
و پس از این کلمه درب آهنی پشت سر دختر کوبیده شد، چندی نگذشت که صدای آژیر ماشین پلیس به گوش میرسید، و این به چانگبین نشان میداد که پایان اون زندگی شاهانه ای که ساخته بود فرا رسیده، و این.. عاقبت شکست دل دختر معصومی مثل می جونگ بود...:)
(اینقدر خوشم میاد زنا انتقام میگیرن)
۱۶.۲k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.