بچه هااااا کپشنو بخونید
خواب دیدم هیونجین ناظم مدرسمونه و تو شهری که زندگی میکنم تو خواب که مدرسمم اونجا بودسرمای وحشتناکی میادو بیشتر دانش اموزا و والدیناشون یخ میزنن و فقط منو مامانم و بابام و هیونجین زنده میمونیم میریم سمت یه جنگل که خیلی از شهری که تو خوابم بود دور بود منو هیونجین از مامان و بابام اجازه میگیرم که کمی باهم قدم بزنیم و اونا هم میگن باشه میریم قدم بزنیم و همون موقع که داریم حرف میزنیم هیونجین رو شو به من میکنه و لبمو میبوسه و قضیه رو به مامان بابام میگیم که عاشق هم شدیم و مامان بابام بعد یک هفته عروسیمونو میگیرن و این یکی از بهترین خوابای من بود.
و دلیل اینکه هیونجین اومد تو خوابم به عنوان ناظم این بود که دیروز یه ادیت دیده بودم که هیونجین پلیسه
و دلیل اینکه هیونجین اومد تو خوابم به عنوان ناظم این بود که دیروز یه ادیت دیده بودم که هیونجین پلیسه
۸.۷k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.