★پارت 𝟥||فـــــیــــک عـــشــــق کـــاری★
★پارت 𝟥||فـــــیــــک عـــشــــق کـــاری★
تهیونگ ویو:
رفتم سمت میز کار ات همه تعجب کرده بودن صداش کردم و برگشت سمتم
تهیونگ:کیم ات
ات:بله رئیس؟
تهیونگ:بیا اتاقم میخوام باهات حرف بزنم
ات:چشم
ات پشت تهیونگ رفت سمت اتاق کارش وارد شدن و ات درو بست
تهیونگ:بشین
ات:بله چشم
تهیونگ:خب ات ازت میخوام از این به بعد منشی شخصیم باشی
ات:چی؟
تهیونگ:باهاش مشکل داری؟
ات:نه رئيس فقط چرا من؟
تهیونگ:به نظرم انتخاب درستی کردم حالا دیگه نمیخوام چیزی بشنوم
ات:چشم
تهیونگ:آفرین خوبه ... از این به بعد میز کارتو میارم توی اتاق خودم
ات:چرا یعنی عا یعنی هر چی شما بگی
تهیونگ:اوم خوبه
تهیونگ گفت که میز کار ات رو بیارن داخل اتاق خودش
بورام ویو:
پشت میز کارم نشسته بودم که دیدم تهیونگ اومد اینجا تعجب کرده بودم با ات کار داشت بهش گفت بیاد اتاقش بعد چند دقیقه ام اومدن و میز کار ات رو بردن داخل اتاق تهیونگ کنجکاو بودم بدونم چرا برای همین به بهونه پرونده رفتم سمت اتاق تهیونگ و در زدم
تهیونگ:بیا داخل
بورام:سلام رئیس(تعظیم کردن)
تهیونگ:کاری داری؟
بورام:عام خب چیزه آها اومدم پرونده هارو بهتون بدم
تهیونگ:باشه بزار روی میز و برو
بورام:چشم(پرونده رو روی میز گذاشت و رفت)
تهیونگ:ات
ات:بله رئیس
تهیونگ:از اونجایی که منشی شخصیم هستی و باید همیشه کنارم باشی از این به بعد باید بیای خونه من زندگی کنی باشه؟
ات:ولی رئیس(تهیونگ حرفشو قطع کرد)
تهیونگ:هیس(انگشتشو گذاشت روی لب ات)نمیخوام چیزی بشنوم همین که گفتم
ات:بله چشم(سرشو انداخت پایین)
(پرش زمانی به ساعت 𝟣𝟢 شب)
تهیونگ:خب ات بلند شو بریم خونه
ات:چشم رئیس
رفتن سمت ماشین و سوار شدن
تهیونگ:بیا جلو بشین
ات:ممنون همینجا خوبه
تهیونگ:باشه هرجور راحتی
ات:رئیس
تهیونگ:بله چیه؟
ات:میشه منو ببرین خونه تا وسایلی که لازم دارمو بردارم؟
تهیونگ:باشه حتما
ات:ممنونم
تهیونگ:خواهش میکنم
ات آدرس خونشو داد و رفتن سمت خونه ات وقتی رسیدن ات پیاده شد و رفت وسایلی که نیاز داشت رو برداشت
ات:رئیس اومدم
تهیونگ:باشه بریم
||ادامــه دارد ...||
★حــــمایـــت یــــادتــون نــره★
تهیونگ ویو:
رفتم سمت میز کار ات همه تعجب کرده بودن صداش کردم و برگشت سمتم
تهیونگ:کیم ات
ات:بله رئیس؟
تهیونگ:بیا اتاقم میخوام باهات حرف بزنم
ات:چشم
ات پشت تهیونگ رفت سمت اتاق کارش وارد شدن و ات درو بست
تهیونگ:بشین
ات:بله چشم
تهیونگ:خب ات ازت میخوام از این به بعد منشی شخصیم باشی
ات:چی؟
تهیونگ:باهاش مشکل داری؟
ات:نه رئيس فقط چرا من؟
تهیونگ:به نظرم انتخاب درستی کردم حالا دیگه نمیخوام چیزی بشنوم
ات:چشم
تهیونگ:آفرین خوبه ... از این به بعد میز کارتو میارم توی اتاق خودم
ات:چرا یعنی عا یعنی هر چی شما بگی
تهیونگ:اوم خوبه
تهیونگ گفت که میز کار ات رو بیارن داخل اتاق خودش
بورام ویو:
پشت میز کارم نشسته بودم که دیدم تهیونگ اومد اینجا تعجب کرده بودم با ات کار داشت بهش گفت بیاد اتاقش بعد چند دقیقه ام اومدن و میز کار ات رو بردن داخل اتاق تهیونگ کنجکاو بودم بدونم چرا برای همین به بهونه پرونده رفتم سمت اتاق تهیونگ و در زدم
تهیونگ:بیا داخل
بورام:سلام رئیس(تعظیم کردن)
تهیونگ:کاری داری؟
بورام:عام خب چیزه آها اومدم پرونده هارو بهتون بدم
تهیونگ:باشه بزار روی میز و برو
بورام:چشم(پرونده رو روی میز گذاشت و رفت)
تهیونگ:ات
ات:بله رئیس
تهیونگ:از اونجایی که منشی شخصیم هستی و باید همیشه کنارم باشی از این به بعد باید بیای خونه من زندگی کنی باشه؟
ات:ولی رئیس(تهیونگ حرفشو قطع کرد)
تهیونگ:هیس(انگشتشو گذاشت روی لب ات)نمیخوام چیزی بشنوم همین که گفتم
ات:بله چشم(سرشو انداخت پایین)
(پرش زمانی به ساعت 𝟣𝟢 شب)
تهیونگ:خب ات بلند شو بریم خونه
ات:چشم رئیس
رفتن سمت ماشین و سوار شدن
تهیونگ:بیا جلو بشین
ات:ممنون همینجا خوبه
تهیونگ:باشه هرجور راحتی
ات:رئیس
تهیونگ:بله چیه؟
ات:میشه منو ببرین خونه تا وسایلی که لازم دارمو بردارم؟
تهیونگ:باشه حتما
ات:ممنونم
تهیونگ:خواهش میکنم
ات آدرس خونشو داد و رفتن سمت خونه ات وقتی رسیدن ات پیاده شد و رفت وسایلی که نیاز داشت رو برداشت
ات:رئیس اومدم
تهیونگ:باشه بریم
||ادامــه دارد ...||
★حــــمایـــت یــــادتــون نــره★
۲.۳k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.