تپش قلب پارت ۵۰
من:عشقم تو که خوابت میاد چرا نرفتی تو اتاق بخوابی خوب گردنت درد میگیره کوک:من فقط با تو میرم تو تخت من:حالا بیا بریم گردنت درد میگیره خوب صاف شد کوک:تو چرا داری راه میری هوم😐 من:خوب اومدم تا بگم بری تو اتاق خوب خوبی کردم اومدم بگم بری رو تختت بخوابی که گردنت درد نگیره بعد اونور و نگاه کردم دست به سینه خندید کوک:الان قهر کردی 😢 دلت میاد آخه من:من فقط نخواستم جایت درد بگیره خوب دستمو گرفت برد کوک:باشه باشه نفسم قهر نکنی گرفت برد نشوندم رو پاش کوک:ببخشید خوب من:خوب کوک:ساعت چند میگی بریم بخوابیم اصلا چی بیدارت کرد من:خواب بد دیدم بیدار شدم نمیدونم ساعت چنده کوک:هوففف من:ولی شبه ساعت و یه نگاه کرد کوک:ساعت نه تازه من:نه پس نخوابیم کوک:باشه چون دیگه خوابمون نمیره خندیدیم من:پس باید شب مثل جغد بیدار بمونیم در و دیوار نگاه کنیم 😂 کوک:همینطورم هست😂 همونجوری با خنده رو لبامون پیشونیشو به پیشونیم چسبوند دماغمو مالید گونمو بوسید دوتا دوتا دوتا
۴.۵k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.