پارت ۱
پارت ۱
کوک : هیون
هیونجین: گفتم که نه
تهیونگ : خب الان چیکارش میکنیم
هیونجین: میدیمش به بهزیستی
کوک : گناه داره
لیوان آبو پرت کرد سمتم
هیونجین: خفشو دیگه
تهیونگ : خب درهر صورت بچه بابای ما بهحساب میاد ارث میبره
هیونجین: اون بچه پدر من نیست
کوک : چرا هست
هیونجین: گفتم خفشو بعدشم ۷ ماهه به دنیا اومده امکان داره بمیره پس از الان حرف نزنید
کوک : خب چرا نگرش نمیداریم
هیونجین: آره چرا که نه میگیم اون خانم خدمت کاره بود تو خونمون کار میکرد بابام حا*** مله ش کرد این به دنیا اومد تهیونگ تا چرا به حرفش گوش میدی نگرش داریم مگه سگه که نگرش داریم
کوک : گناه داره
هیونجین: مامانمون گناه نداشت
کوک : خب ما که نمیتونیم به خودمون دروغ بگیم اونم بچه پدرمو نه پس میشه برادر ما هیون توروخدا باور کن اگه بزاریمش بهزیستی پشیمون میشیم ولی اگه نگرش داریم چه بسا دوسش نداشته باشیم
هیونجین: میدونی داری راجب چی حرف میزنی
کوک : بله
هیونجین: پس میخوای برگش کنی خب به بقیه چی بگیم
کوک : بقیه همچیزو میدونن اون موقعه که تست دی ان ای گرفتن فهمیدن دسته گل باباس
هیونجین: ۱ ماه ازش نگهداری میکنیم اگه از پسش بر اومدیم نگرش میداریم بچه داری کار سختیه اگه دیدیم نمیتونیم میریمش به بهزیستی همش ۲ ماه فرست دارید تصمیم بگیرید فهمیدی
کوک . تهیونگ: بله
هیونجین: حالا نباید از دستگاه درش بیارید
کوک : چرا
هیونجین: میمیره
کوک : چشم
حدود ۷ ساعت گذشت صدای جیغ بلند شد جیغ نوزاد حدود ساعت ۳ صبح
کوک : الان چیکار کنیم
هیونجین: وایسا
از توی دستگاه درش آورد
تهیونگ: چشه
هیونجین: گشنشه من بهش کاری ندارم خودتون درستش کنید
کوک : من بلد نیستم
هیونجین: به من چه
تهیونگ: نوزادا چی میخورن
هیونجین: شیر خشک
کوک : شیر خشک از کجا بیاریم
هیونجین: دارو خانه
کوک : میشه بری براش
هیونجین: به من هیچ ربطی نداره هیچ مسئولیتی درقبال این نوزاد ندارم
تهیونگ: باشه
کاپشن نش رو تنش کرد از در خارج شد
کوک : هیون
هیونجین: گفتم که نه
تهیونگ : خب الان چیکارش میکنیم
هیونجین: میدیمش به بهزیستی
کوک : گناه داره
لیوان آبو پرت کرد سمتم
هیونجین: خفشو دیگه
تهیونگ : خب درهر صورت بچه بابای ما بهحساب میاد ارث میبره
هیونجین: اون بچه پدر من نیست
کوک : چرا هست
هیونجین: گفتم خفشو بعدشم ۷ ماهه به دنیا اومده امکان داره بمیره پس از الان حرف نزنید
کوک : خب چرا نگرش نمیداریم
هیونجین: آره چرا که نه میگیم اون خانم خدمت کاره بود تو خونمون کار میکرد بابام حا*** مله ش کرد این به دنیا اومد تهیونگ تا چرا به حرفش گوش میدی نگرش داریم مگه سگه که نگرش داریم
کوک : گناه داره
هیونجین: مامانمون گناه نداشت
کوک : خب ما که نمیتونیم به خودمون دروغ بگیم اونم بچه پدرمو نه پس میشه برادر ما هیون توروخدا باور کن اگه بزاریمش بهزیستی پشیمون میشیم ولی اگه نگرش داریم چه بسا دوسش نداشته باشیم
هیونجین: میدونی داری راجب چی حرف میزنی
کوک : بله
هیونجین: پس میخوای برگش کنی خب به بقیه چی بگیم
کوک : بقیه همچیزو میدونن اون موقعه که تست دی ان ای گرفتن فهمیدن دسته گل باباس
هیونجین: ۱ ماه ازش نگهداری میکنیم اگه از پسش بر اومدیم نگرش میداریم بچه داری کار سختیه اگه دیدیم نمیتونیم میریمش به بهزیستی همش ۲ ماه فرست دارید تصمیم بگیرید فهمیدی
کوک . تهیونگ: بله
هیونجین: حالا نباید از دستگاه درش بیارید
کوک : چرا
هیونجین: میمیره
کوک : چشم
حدود ۷ ساعت گذشت صدای جیغ بلند شد جیغ نوزاد حدود ساعت ۳ صبح
کوک : الان چیکار کنیم
هیونجین: وایسا
از توی دستگاه درش آورد
تهیونگ: چشه
هیونجین: گشنشه من بهش کاری ندارم خودتون درستش کنید
کوک : من بلد نیستم
هیونجین: به من چه
تهیونگ: نوزادا چی میخورن
هیونجین: شیر خشک
کوک : شیر خشک از کجا بیاریم
هیونجین: دارو خانه
کوک : میشه بری براش
هیونجین: به من هیچ ربطی نداره هیچ مسئولیتی درقبال این نوزاد ندارم
تهیونگ: باشه
کاپشن نش رو تنش کرد از در خارج شد
۳.۹k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.