آخرین ماه در آسمان پارت ۴
دیگه خبری از ات قوی تو اون جمع نبود ،
حس میکرد خرد شده بین وسط جمعیت ، حس میکردم که همین الانه که بغضش بترکه و اشک هاش از گونه هاش جاری بشه.
ات زیر لب گفت : متاسفم.
و از خونه خارج شد.
حسی داشت که هیچوقت تجربه اش نکرده بود.
انگار قلبش تکه تکه شده بود ،
انگار مرده است.
................................................................
نامجون : رفتارت خیلی زشت بود جانگ کوک.
جیمین : ازت انتظار نداشتم کوک.
جانگ کوک : اما من اصلا حس پیشمونی ندا...
با سوزشی که روی گونه اش حس کرد ساکت شد.
جیهوپ : دفعه آخرت باشه جانگکوک.
جین : بسه ، دعوا نکنید، جیهوپ زیادی روی کردی.
الان موقعیتی نیست که باهم قهر باشیم.
پاشید بریم سر تمرین.
یونا : اما از نظر من کاملا حقش بود دختره ه..ر..ز..ه.
جی هو : آقای جانگکوک بهتره دوست دخترتون جمع کنی وگرنه نمیتونم اعصابمو بیشتر از کنترل کنم.
با صدای کلید باز شدن در همه توجه ها به ات جلب شد.
چشمان ات قرمز بود جوری که انگار یک ساله گریه میکنه.
یونا : چقدر لوسه ، اه ، اه.
یونسوک: ات بیا بالا ببینم.
یونسوک ات رو برد اتاق خودش.
و جی هو هم همراهشون رفت اتاق.
یون سوک : ات ، یه سوال ازت میپرسم و میخوام که واقعیت رو جواب بدی.
ات : ب..بپرس.
یون سوک : تو جانگکوک رو دوست داری؟
جی هو خنده ای کرد.
یون سوک : خندهمکنی؟ (😔)
من کاملا جدی ام.
جی هو : مگه میشه آدم عاشق یک نفری که کلا چند روز دیدتش و رو هم چند کلمه حرف زده عاشقش بشه؟
ات : عشق در نگاه اول.
اول فکر میکنی ، این یه حس دوستانه است ، اما بعدش میبینی نه هر دقیقه و هر ثانیه ، هر شبانه روز دلت براش تنگ میشه.
نگرانش میشی که نکنه حالش خوب نباشه.
یونسوک : مطمئنی این عشقه ؟
جی هو : اگه این عشق نیست ، پس عشق چیه ؟
یون سوک : من فقط میخوام مطمئن شم که آدم درستی رو برای دوست داشتن انتخاب کرده.
ات : تو میتونی انتخاب کنی که از کی متنفر باشی ، اما نمیتونی انتخاب کنی عاشق کی باشی.
حتی اگه بدترین آدم دنیا هم باشه ، تو فقط خوبی هاشو میبینی و عاشقش میمونی.
اون با همه فرق داره،چشماش مثل خورشید نورانیه ، اون انعکاسی از زیبایی ماهه.
چشم های اون آغاز قصه است ، و من قادر به پرستیدن چشم هایش هستم .
................................................................
جانگ کوک که داشت میرفت پیش یونا.
صدایی توجه اون رو جلب کرد.
جانگ کوک : درست میشنوم ، این صدای ات است ؟ ( نه صدای باباته)
یواشکی از دری که نیمه باز بود ، ات رو دید.
ات : من جانگ کوک رو دوست دارم.من عاشقشم.
حس میکرد خرد شده بین وسط جمعیت ، حس میکردم که همین الانه که بغضش بترکه و اشک هاش از گونه هاش جاری بشه.
ات زیر لب گفت : متاسفم.
و از خونه خارج شد.
حسی داشت که هیچوقت تجربه اش نکرده بود.
انگار قلبش تکه تکه شده بود ،
انگار مرده است.
................................................................
نامجون : رفتارت خیلی زشت بود جانگ کوک.
جیمین : ازت انتظار نداشتم کوک.
جانگ کوک : اما من اصلا حس پیشمونی ندا...
با سوزشی که روی گونه اش حس کرد ساکت شد.
جیهوپ : دفعه آخرت باشه جانگکوک.
جین : بسه ، دعوا نکنید، جیهوپ زیادی روی کردی.
الان موقعیتی نیست که باهم قهر باشیم.
پاشید بریم سر تمرین.
یونا : اما از نظر من کاملا حقش بود دختره ه..ر..ز..ه.
جی هو : آقای جانگکوک بهتره دوست دخترتون جمع کنی وگرنه نمیتونم اعصابمو بیشتر از کنترل کنم.
با صدای کلید باز شدن در همه توجه ها به ات جلب شد.
چشمان ات قرمز بود جوری که انگار یک ساله گریه میکنه.
یونا : چقدر لوسه ، اه ، اه.
یونسوک: ات بیا بالا ببینم.
یونسوک ات رو برد اتاق خودش.
و جی هو هم همراهشون رفت اتاق.
یون سوک : ات ، یه سوال ازت میپرسم و میخوام که واقعیت رو جواب بدی.
ات : ب..بپرس.
یون سوک : تو جانگکوک رو دوست داری؟
جی هو خنده ای کرد.
یون سوک : خندهمکنی؟ (😔)
من کاملا جدی ام.
جی هو : مگه میشه آدم عاشق یک نفری که کلا چند روز دیدتش و رو هم چند کلمه حرف زده عاشقش بشه؟
ات : عشق در نگاه اول.
اول فکر میکنی ، این یه حس دوستانه است ، اما بعدش میبینی نه هر دقیقه و هر ثانیه ، هر شبانه روز دلت براش تنگ میشه.
نگرانش میشی که نکنه حالش خوب نباشه.
یونسوک : مطمئنی این عشقه ؟
جی هو : اگه این عشق نیست ، پس عشق چیه ؟
یون سوک : من فقط میخوام مطمئن شم که آدم درستی رو برای دوست داشتن انتخاب کرده.
ات : تو میتونی انتخاب کنی که از کی متنفر باشی ، اما نمیتونی انتخاب کنی عاشق کی باشی.
حتی اگه بدترین آدم دنیا هم باشه ، تو فقط خوبی هاشو میبینی و عاشقش میمونی.
اون با همه فرق داره،چشماش مثل خورشید نورانیه ، اون انعکاسی از زیبایی ماهه.
چشم های اون آغاز قصه است ، و من قادر به پرستیدن چشم هایش هستم .
................................................................
جانگ کوک که داشت میرفت پیش یونا.
صدایی توجه اون رو جلب کرد.
جانگ کوک : درست میشنوم ، این صدای ات است ؟ ( نه صدای باباته)
یواشکی از دری که نیمه باز بود ، ات رو دید.
ات : من جانگ کوک رو دوست دارم.من عاشقشم.
۱۹.۰k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.