عشق در نگاه اول پارت 1
ویو ا.ت
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم کارای لازم رو انجام دادم و رفتم پایین برای صبحونه که یورا و یونجی رو دیدم که دارن صبحونه میخورن
نکته : ا.ت و یورا و یونجی باهم زندگی میکنن
یورا : به به خانوم خانوما چه عجب بیدار شدن میذاشتی شب بیدار میشدی ما عجله ای نداشتیم
ا.ت : ببند بابا (خنده)
یونجی : بیا بشین صبحونه بخوریم
ویو ا.ت
با بچه ها لباسامونو پوشیدیم و رفتیم به سمت تالار که خانوم جانگ رو دیدیم
خ جانگ : بچه ها امروز تا شب کار داریم یه نفر تالار رو برای فردا رزرو کرده
ا.ت : خانوم جانگ حالا چرا از الان میتونیم از فردا شروع کنیم
خ جانگ : نه مهمونا خیلی زیادن نزدیک ۲۰۰ نفرن
بچه ها : چییییییییی
خ جانگ : به خاطر همینه که میگم تا شب کار داریم حالا هم بدویین لباساتونو عوض کنین زود باشین
ویو ا.ت
با بچه ها رفتیم لباسامونو پوشیدیم و رفتیم سر کارمون
پرش زمانی به شب
ویو ا.ت
هوففف خسته شدیم از صبح تا الان داریم کار میکنیم لباسامونو عوض کردیم و رفتیم خونه
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم کارای لازم رو انجام دادم و رفتم پایین برای صبحونه که یورا و یونجی رو دیدم که دارن صبحونه میخورن
نکته : ا.ت و یورا و یونجی باهم زندگی میکنن
یورا : به به خانوم خانوما چه عجب بیدار شدن میذاشتی شب بیدار میشدی ما عجله ای نداشتیم
ا.ت : ببند بابا (خنده)
یونجی : بیا بشین صبحونه بخوریم
ویو ا.ت
با بچه ها لباسامونو پوشیدیم و رفتیم به سمت تالار که خانوم جانگ رو دیدیم
خ جانگ : بچه ها امروز تا شب کار داریم یه نفر تالار رو برای فردا رزرو کرده
ا.ت : خانوم جانگ حالا چرا از الان میتونیم از فردا شروع کنیم
خ جانگ : نه مهمونا خیلی زیادن نزدیک ۲۰۰ نفرن
بچه ها : چییییییییی
خ جانگ : به خاطر همینه که میگم تا شب کار داریم حالا هم بدویین لباساتونو عوض کنین زود باشین
ویو ا.ت
با بچه ها رفتیم لباسامونو پوشیدیم و رفتیم سر کارمون
پرش زمانی به شب
ویو ا.ت
هوففف خسته شدیم از صبح تا الان داریم کار میکنیم لباسامونو عوض کردیم و رفتیم خونه
۶.۳k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.