بوسه بزن به رویم ، ای ماه ِ روبرویم
بوسه بزن به رویم ، ای ماه ِ روبرویم
سجاده را رها کن امشب که بی وضویم
در حلقه ی جوانی ، منشور زندگانی
تَنگم ببر به آغوش من عاشق ِ همویم
کامی که هر شبانه پژواک شعر من کرد
از این صدا چه داند ، از بغض در گلویم
شعری که گریه آورد بر صورت نگارم
غمگین ترین غزل را مینوشد از سبویم
داغ از خزان گرفتم ، از دیدگان کوچه
آشفته گریه میکرد برگی به آب جویم
آن مهربان بیامد با خود قرار من برد
با رفتنش نِشانده حسرت به بار کویم
تصنیف شعر بیدل این غصه را روا کرد
دردی که از تو دارم با این غزل نگویم! 💔 💔 💜 💜 💜 💜 💜 💜 💜 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔
سجاده را رها کن امشب که بی وضویم
در حلقه ی جوانی ، منشور زندگانی
تَنگم ببر به آغوش من عاشق ِ همویم
کامی که هر شبانه پژواک شعر من کرد
از این صدا چه داند ، از بغض در گلویم
شعری که گریه آورد بر صورت نگارم
غمگین ترین غزل را مینوشد از سبویم
داغ از خزان گرفتم ، از دیدگان کوچه
آشفته گریه میکرد برگی به آب جویم
آن مهربان بیامد با خود قرار من برد
با رفتنش نِشانده حسرت به بار کویم
تصنیف شعر بیدل این غصه را روا کرد
دردی که از تو دارم با این غزل نگویم! 💔 💔 💜 💜 💜 💜 💜 💜 💜 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔
۱۶۱
۱۰ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.