عشقی در سئول
عشقی در سئول
#part43
امشب یا فردا صبح با بلیط هواپیمای اضطراری برمیگردید کره🙂
ا/ت:چ...چییی؟؟؟ولی...ولی من واسه این کنسرت خیلی تلاش کردم و خیلی ذوق داشتمم!!...
دکتر:خانم ا/ت اروم باشید!..ممکنه دوباره بهتون حمله ی عصبی بشه!..اینبار خیلی خطرناکه اگر حمله بشه بهتون. احتمال مرگتون خیلی زیاده...
ا/ت:ولی من...
دکتر:نگران نباشید...احتمالا طوری که من شنیدم چند روز بعد این تور، قراره توی کره کنسرت داشته باشید...تا اون موقع خوب شدید.البته به شرطی که دارو ها و استراحت هایی که تجویز هایی که کردم رو حتما انجام بدید تا هفته ی بعد کاملا خوب شدید
ا/ت:...باشه...ساعت چنده؟
دکتر:ساعت الان... نزدیک نُه شب... اخرای کنسرته
ا/ت:میشه حداقل فقط رو صحنه برم؟ لطفا!!
دکتر:سِرُمِتون تموم نشده...شده؟...فکر کنم دو سه دقیقه باید بمونید بعدش میتونید برید رو صحنه اما نباید اجرا داشته باشید...
ا/ت:خیلی ممنون!!
سرُمم زود تموم شد
رفتم سمت بخشی که ازش اهنگ پخش میشد
ا/ت:لطفا پارتی که من باید بخونم رو بزارید من وارد صحنه میشم
میکروفونمو گرفتم دستم و هنزفریامو گذاشتم تو گوشم و تو آینه یه نگاهی به خودم انداختم
ی نفر با دوربین اومد سمتم..
۰خانم ا/ت چ حسی دارید در اولین کنسرت تون؟
ا/ت:آه... خب از اونجایی که نمیتونم اجرا داشته باشم و فقط قراره بخونم، همین الانشم خوبم فکر کنم بازم خوش بگذره ؛)
همون موقع از همون بخش یکی بهم گفت
:خانم ا/ت نزدیم پارتتون شده اماده شید
ا/ت:چشم!!...
(سمت دوربین) اینقدر ذوق دارم الانه که از خوشحالی منفجر شممممم😁😂
رفتم دم ورودی از اونجا پسرا رو میدیدم که داشتن میخوندن
پارتم رسید😍خیلی با وقار و طوری که نشون بدم حالم خوبه، وارد صحنه شدم و شروع کردم به خوندن... همه ی آرمیا غوغا بپا کردن و پسرا تشویقم کردن و براشون جای تعجب بود که چطوری اومدم وسط کنسرت...
اما...جونگکوک اصلا بهم نگاه نمیکرد...باز چش شده؟ :)
...*
20 لایک
#part43
امشب یا فردا صبح با بلیط هواپیمای اضطراری برمیگردید کره🙂
ا/ت:چ...چییی؟؟؟ولی...ولی من واسه این کنسرت خیلی تلاش کردم و خیلی ذوق داشتمم!!...
دکتر:خانم ا/ت اروم باشید!..ممکنه دوباره بهتون حمله ی عصبی بشه!..اینبار خیلی خطرناکه اگر حمله بشه بهتون. احتمال مرگتون خیلی زیاده...
ا/ت:ولی من...
دکتر:نگران نباشید...احتمالا طوری که من شنیدم چند روز بعد این تور، قراره توی کره کنسرت داشته باشید...تا اون موقع خوب شدید.البته به شرطی که دارو ها و استراحت هایی که تجویز هایی که کردم رو حتما انجام بدید تا هفته ی بعد کاملا خوب شدید
ا/ت:...باشه...ساعت چنده؟
دکتر:ساعت الان... نزدیک نُه شب... اخرای کنسرته
ا/ت:میشه حداقل فقط رو صحنه برم؟ لطفا!!
دکتر:سِرُمِتون تموم نشده...شده؟...فکر کنم دو سه دقیقه باید بمونید بعدش میتونید برید رو صحنه اما نباید اجرا داشته باشید...
ا/ت:خیلی ممنون!!
سرُمم زود تموم شد
رفتم سمت بخشی که ازش اهنگ پخش میشد
ا/ت:لطفا پارتی که من باید بخونم رو بزارید من وارد صحنه میشم
میکروفونمو گرفتم دستم و هنزفریامو گذاشتم تو گوشم و تو آینه یه نگاهی به خودم انداختم
ی نفر با دوربین اومد سمتم..
۰خانم ا/ت چ حسی دارید در اولین کنسرت تون؟
ا/ت:آه... خب از اونجایی که نمیتونم اجرا داشته باشم و فقط قراره بخونم، همین الانشم خوبم فکر کنم بازم خوش بگذره ؛)
همون موقع از همون بخش یکی بهم گفت
:خانم ا/ت نزدیم پارتتون شده اماده شید
ا/ت:چشم!!...
(سمت دوربین) اینقدر ذوق دارم الانه که از خوشحالی منفجر شممممم😁😂
رفتم دم ورودی از اونجا پسرا رو میدیدم که داشتن میخوندن
پارتم رسید😍خیلی با وقار و طوری که نشون بدم حالم خوبه، وارد صحنه شدم و شروع کردم به خوندن... همه ی آرمیا غوغا بپا کردن و پسرا تشویقم کردن و براشون جای تعجب بود که چطوری اومدم وسط کنسرت...
اما...جونگکوک اصلا بهم نگاه نمیکرد...باز چش شده؟ :)
...*
20 لایک
۷.۲k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.