p20
دستش رف سمت زیپ لباسم چشام رو باز کردم برگشتم دیدم که خمار نگام میکنه زیا:کوک کوک:دیگه تحمل ندارم زیا:اب دهنم رو قورت دادم لباسم رو کاملا در اورد با نرس نگاش میکردم کوک:ترس نداره زیا:به توچه فرقی میکنه من جر میخورم کوک:(میخنده) رف سمت لبم خیلی عمیق و اروم میبوسید یه ناله کوچیک کردم و عقب کشیدمش زیا:نفس نمیزاری که کوک:خوشت میاد نه زیا:نه کوک:اره مشخصه دوباره منو بوسید و رف سمت گردنم کیساش خیلی عاشقانه بود واو رفته رفته رف سمت سینم یواش یواش میخورد دیگه ناله کردم خیلی لذت بخش بود منم همراهی کردم ...(بچه ها دارم پیشرفت میکنم😅🤣)فردا پاشدم با کوک مواجعه شدم دیروز خیلی خوب بود...من عاشقش شدم از لبش بوسیدم چشاشو باز کرد کوک:انگار درد نداری شیطون از خجالت میخواستمبرم تو زمین کوک خندید از زبان کوک:رفتم شرکت برگشتنی تو یه مغازه لباس خواب قرمز و باز دیدم چشام موند روش رفتم خریدمش یعنی عاشقشم؟فک کنم ...اره رفتم تو ماشین و درست روندم خونه که با باز کردن خونه دیدم لینو داره زیا رو به زور میبره اتاق....
ببخشین کمه
حالم خیلی خرابه خیلی عذر میخوام
شرط نداریم ببخشین دوستون دارم فعلا عشقام💜👋
ببخشین کمه
حالم خیلی خرابه خیلی عذر میخوام
شرط نداریم ببخشین دوستون دارم فعلا عشقام💜👋
۶۶.۷k
۱۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.