سناریو
ازدواج اجباری
پارت 8
رفتیم سمت باشگاهی که من میرم یه پسره بود که چند وقت باهاش دوست
شده بودم رفتم پیشش
د. پ: سلام ا. ت, چطوری
ا. ت: سلام مرسی، تو چطوری
د. پ: مرسی
جونگ کوک: عشقم این کیه
میخواستم بزنم زیر خنده اما باید نقش بازی میکردم
ا. ت: دوستمه عزیزم
جونگ کوک: اها
جونگ کوک بهش با سردی نگاه کرد :بریم ورزش کنیم دیگه
ا. ت : باشه
رفتم لباسمو عوض کردم بعد اومدم ایر پادمو تو گوشم گذاشتم
آهنگ زدم کلی ورزش کردم
اه پدرم درومد
هر دستگاهی میرفتم بعد جونگ کوک میرفت
رفتم یه آب گرفتم جونگ کوک باهام اومد
آبمو گرفتم ، یکم خوردم
ا. ت: میخوای برات آب بخرم
جونگ کوک: نه
بعد بطری منو گرفت سر کشید
این کار دیگه برای نقش بازی کردن زیاد بود
همین طوری که داشتم با تعجب نگاه میکردمش
د. پ: ا. ت راستی گفتم که من قرار از سئول برم
رفتم پیشش
ا. ت: چی. چی گفتی
د.پ : میخوام برم تایلند
ا. ت: گریه الکی من الان بی دوستم
د. پ: دوستت که هستم
ا. ت: دیگه تو کره دوست ندارم
پوفففف ، کی قراره بری
د. پ: فردا
ا. ت: کثافت حداقل زود تر میگفتی
د. پ: میخواستم بگم اصلا قراربود هفته بعد برم
اتفاقی شد
بغلش کردم ا. ت : هرجا میری خوش باشی
د. پ : مرسی
جونگ کوک زیر لب : اگه ا. ت نبود جرش میدادم
د. پ: چیزی گفتی
جونگ کوک: گفتم خوش باشی
د. پ: مرسی
رفتیم بیرون
ا. ت: بریم کافه گرسنگی مردم
جونگ کوک: بریم
یه سالاد سزار سفارش دادم با سیب زمینی سرخ کرده
جونگ کوک خیلی سرد رفتار کرد
منتظر غذا بودیم من سرم رو میز بود
پارت 8
رفتیم سمت باشگاهی که من میرم یه پسره بود که چند وقت باهاش دوست
شده بودم رفتم پیشش
د. پ: سلام ا. ت, چطوری
ا. ت: سلام مرسی، تو چطوری
د. پ: مرسی
جونگ کوک: عشقم این کیه
میخواستم بزنم زیر خنده اما باید نقش بازی میکردم
ا. ت: دوستمه عزیزم
جونگ کوک: اها
جونگ کوک بهش با سردی نگاه کرد :بریم ورزش کنیم دیگه
ا. ت : باشه
رفتم لباسمو عوض کردم بعد اومدم ایر پادمو تو گوشم گذاشتم
آهنگ زدم کلی ورزش کردم
اه پدرم درومد
هر دستگاهی میرفتم بعد جونگ کوک میرفت
رفتم یه آب گرفتم جونگ کوک باهام اومد
آبمو گرفتم ، یکم خوردم
ا. ت: میخوای برات آب بخرم
جونگ کوک: نه
بعد بطری منو گرفت سر کشید
این کار دیگه برای نقش بازی کردن زیاد بود
همین طوری که داشتم با تعجب نگاه میکردمش
د. پ: ا. ت راستی گفتم که من قرار از سئول برم
رفتم پیشش
ا. ت: چی. چی گفتی
د.پ : میخوام برم تایلند
ا. ت: گریه الکی من الان بی دوستم
د. پ: دوستت که هستم
ا. ت: دیگه تو کره دوست ندارم
پوفففف ، کی قراره بری
د. پ: فردا
ا. ت: کثافت حداقل زود تر میگفتی
د. پ: میخواستم بگم اصلا قراربود هفته بعد برم
اتفاقی شد
بغلش کردم ا. ت : هرجا میری خوش باشی
د. پ : مرسی
جونگ کوک زیر لب : اگه ا. ت نبود جرش میدادم
د. پ: چیزی گفتی
جونگ کوک: گفتم خوش باشی
د. پ: مرسی
رفتیم بیرون
ا. ت: بریم کافه گرسنگی مردم
جونگ کوک: بریم
یه سالاد سزار سفارش دادم با سیب زمینی سرخ کرده
جونگ کوک خیلی سرد رفتار کرد
منتظر غذا بودیم من سرم رو میز بود
۲۱.۰k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.