نقاب دار مشکی
ʙʟᴀᴄᴋ ᴍᴀꜱᴋᴇᴅ
(ꜱᴇᴄᴏɴᴅ ᴄʜᴀᴘᴛᴇʀ)
(ᴘᴀʀᴛ ¹⁸)
پرش زمانی خونه ی سوجین
( بچه ها تو خونه ی سوجین یه اتاق مخصوص کارش یعنی مو رنگ کردن داره..... الان دخترا خونه ی سوجین و اون اتاق هستند..... سوجین لباسای مخصوصش رو پوشید)
سوجین: خب کی اول میشینه؟
میرا: من.....
سوجین: پس گمشو بیا.....
ات: میگم سوجین پس کی موهای خودتو رنگ میکنه؟....
سوجین: خودم....
ات: مگه میشه؟....
سوجین: چرا نشه....
ات: اوهوم.....
( سوجین پیشبندو انداخت رو میرا)
سوجین: چه رنگی میخوای؟....
میرا: یخی.....
سوجین: باش....
( موهای میرا رو رنگ کرد و کلاه گذاشت رو سرش و باید میرا 45 دقیقه میشست رو صندلی و بعدش میرفت حموم..... میرا نشست رو صندلی و با گوشیش ور میرفت)
سوجین: خب نفر بعدی کیه.....
ات: تو برو امیلیا من اخر میخوام برم....
امیلیا: باشه.....
( امیلیا نشست و سوجین پیشبند رو انداخت روش)
سوجین: تو چه رنگی میخوای......
امیلیا: ببین من میخوام از وسط سرم به پایین یخی روشن باشه.....
سوجین: از اینجا به پایین؟...
امیلیا: اره.....
سوجین: باشه.....
( موهای امیلیا رو رنگ کرد و کلاه گذاشت رو سرش و باید امیلیا 45 دقیقه میشست رو صندلی و بعدش میرفت حموم..... امیلیا نشست رو صندلی و با گوشیش ور میرفت)
سوجین: خب بفرما خانم....
( ات نشست رو صندلی و پیشبند رو انداخت روش)
سوجین: چقد موهات بلند شده... پشمام
ات: از موی بلند خوشم نمیاد ولی این رنگی که میخوام بزنی و مدلش جوریه که باید موهای ادم بلند باشه اینو تو اینستا دیدم خیلی قشنگه.... ( عکسشو نشون سوجین داد)
سوجین: اره خوشگله..... اوکی.....
( موهای ات رو رنگ کرد و اون هم مثل بقیه نشست منتظر موند 45 دقیقه بشه بعد بره حموم...... میرا رفت حموم چون تایمش تموم شده بود..... سوجین هم مثل بقیه موهاشو رنگ کرد و نشست کنار ات و حرف زدن و بعد مدتی رفتن حموم و اومدن بیرون موهاشونو خشک کردن و همشون از موهاشون خیلی خوششون اومده بود...... سوجین از موهای همه عکس گرفت و پست و استوری کرد در پیج کاریش در اینستا......
( عکس موهاش همشون میزارم)
پرش زمانی فردا
ات ویو
ساعت 4 قرار بود بریم به ادرسی یونگی فرستاده....... چون قرار بود من برم دنبال دخترا دیگه گفتم همشون بیان خونه ی من وسایل هاشونو بیارن اینجا اماده بشن
یه میکاپ ساده کردم و موهامو صاف کردم و لباسامو پوشیدم و کوله امو برداشتم و وسایل لازم رو گذاشتم و بقیه هم اماده بودیم سوار ماشینم شدیم و به ادرسی که فرستاده بودن رفتیم.....
( عکس ماشین و لباس ات میزارم)
بعد چند مین رسیدیم و یکی از بادیگارد ها اومد و ماشینو ازمون گرفت و برد پارکینگ..... وقتی رسیدیم یه عمارت خیلی بزرگی بودش.....
ادامه اش تو کامنتا
(ꜱᴇᴄᴏɴᴅ ᴄʜᴀᴘᴛᴇʀ)
(ᴘᴀʀᴛ ¹⁸)
پرش زمانی خونه ی سوجین
( بچه ها تو خونه ی سوجین یه اتاق مخصوص کارش یعنی مو رنگ کردن داره..... الان دخترا خونه ی سوجین و اون اتاق هستند..... سوجین لباسای مخصوصش رو پوشید)
سوجین: خب کی اول میشینه؟
میرا: من.....
سوجین: پس گمشو بیا.....
ات: میگم سوجین پس کی موهای خودتو رنگ میکنه؟....
سوجین: خودم....
ات: مگه میشه؟....
سوجین: چرا نشه....
ات: اوهوم.....
( سوجین پیشبندو انداخت رو میرا)
سوجین: چه رنگی میخوای؟....
میرا: یخی.....
سوجین: باش....
( موهای میرا رو رنگ کرد و کلاه گذاشت رو سرش و باید میرا 45 دقیقه میشست رو صندلی و بعدش میرفت حموم..... میرا نشست رو صندلی و با گوشیش ور میرفت)
سوجین: خب نفر بعدی کیه.....
ات: تو برو امیلیا من اخر میخوام برم....
امیلیا: باشه.....
( امیلیا نشست و سوجین پیشبند رو انداخت روش)
سوجین: تو چه رنگی میخوای......
امیلیا: ببین من میخوام از وسط سرم به پایین یخی روشن باشه.....
سوجین: از اینجا به پایین؟...
امیلیا: اره.....
سوجین: باشه.....
( موهای امیلیا رو رنگ کرد و کلاه گذاشت رو سرش و باید امیلیا 45 دقیقه میشست رو صندلی و بعدش میرفت حموم..... امیلیا نشست رو صندلی و با گوشیش ور میرفت)
سوجین: خب بفرما خانم....
( ات نشست رو صندلی و پیشبند رو انداخت روش)
سوجین: چقد موهات بلند شده... پشمام
ات: از موی بلند خوشم نمیاد ولی این رنگی که میخوام بزنی و مدلش جوریه که باید موهای ادم بلند باشه اینو تو اینستا دیدم خیلی قشنگه.... ( عکسشو نشون سوجین داد)
سوجین: اره خوشگله..... اوکی.....
( موهای ات رو رنگ کرد و اون هم مثل بقیه نشست منتظر موند 45 دقیقه بشه بعد بره حموم...... میرا رفت حموم چون تایمش تموم شده بود..... سوجین هم مثل بقیه موهاشو رنگ کرد و نشست کنار ات و حرف زدن و بعد مدتی رفتن حموم و اومدن بیرون موهاشونو خشک کردن و همشون از موهاشون خیلی خوششون اومده بود...... سوجین از موهای همه عکس گرفت و پست و استوری کرد در پیج کاریش در اینستا......
( عکس موهاش همشون میزارم)
پرش زمانی فردا
ات ویو
ساعت 4 قرار بود بریم به ادرسی یونگی فرستاده....... چون قرار بود من برم دنبال دخترا دیگه گفتم همشون بیان خونه ی من وسایل هاشونو بیارن اینجا اماده بشن
یه میکاپ ساده کردم و موهامو صاف کردم و لباسامو پوشیدم و کوله امو برداشتم و وسایل لازم رو گذاشتم و بقیه هم اماده بودیم سوار ماشینم شدیم و به ادرسی که فرستاده بودن رفتیم.....
( عکس ماشین و لباس ات میزارم)
بعد چند مین رسیدیم و یکی از بادیگارد ها اومد و ماشینو ازمون گرفت و برد پارکینگ..... وقتی رسیدیم یه عمارت خیلی بزرگی بودش.....
ادامه اش تو کامنتا
۸.۰k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.