ادامه پارت ۲ عشق تاریک
۱/ت : ی روز جواب این حرف تو میگیری کیم تهیونگ ی پوز خند زدم و برگشتم سمت کوک
کوک : ۱/ت بیا امشب بریم بیرون یکم قدم بزنیم قبول کردم کوک خیلی خوشحال شد
بعد از باشگاه رفتم داخل رخت کن لباسامو عوض کردم وقتی امدم بیرون که ته با شونه هاش بهم زد
گفتم : هوی مگه کوری پسره پرو
ته : تک نگاهی کرد و ی پوز خند زدو رفت
کوک امد رفتیم باهم قدم زدیم کوک منو تا دم خونم رسوند ازش تشکر کردم و رفتم داخل خونه بعد از چند دقیقه صدای در اومد با خودم گفتم یعنی کی می تونه باشه در وباز کردم کوک جلو خودم دیدم ی کیسه باهاش بود
گفت : شام میخری کوچولو 😂😂😂😂
۱/ت : ی اخم کوتاه کردم گفتم بیا تو
رفتیم داخل نشستیم که غذا شروع کنیم که دوباره صدای در اومد کوک گفت من باز میکنم گفتم باشه درو باز کرد دیدم عموم اومد داخل (۱/ت ی عمو ناطنی داره که یعنی پدر بزرگ ۱/ت دوتا زن داشتم که این عمو بچه اون یکی زنشه) من اصلا از عموم خوشم نیومد اون یبار که پدر و مادرم رفته بودن مسافرت منو فروخته بود اما کسی خبر ندار به کوک اشعار کردم بره داخل اتاق عمو امد داخل همزمان ی پسری پشتش امد تو عموم دستمو گرفت گفت تو دیگه مال این مردی برو پیش صاحبت (بعد فوت پدر مادر ۱/ت سر پرستی ۱/ت رفته دست عموش)کوک داخل اتاق داشت به حرفمون گوش میداد بعد من با داد گفتم من نمی خوام برم پیش این مرد ولم کن عموم پرتم کرد اون طرف افتادم زمین
تا پارت بعد بای نظرتون کامنت کنید بوس بوس
کوک : ۱/ت بیا امشب بریم بیرون یکم قدم بزنیم قبول کردم کوک خیلی خوشحال شد
بعد از باشگاه رفتم داخل رخت کن لباسامو عوض کردم وقتی امدم بیرون که ته با شونه هاش بهم زد
گفتم : هوی مگه کوری پسره پرو
ته : تک نگاهی کرد و ی پوز خند زدو رفت
کوک امد رفتیم باهم قدم زدیم کوک منو تا دم خونم رسوند ازش تشکر کردم و رفتم داخل خونه بعد از چند دقیقه صدای در اومد با خودم گفتم یعنی کی می تونه باشه در وباز کردم کوک جلو خودم دیدم ی کیسه باهاش بود
گفت : شام میخری کوچولو 😂😂😂😂
۱/ت : ی اخم کوتاه کردم گفتم بیا تو
رفتیم داخل نشستیم که غذا شروع کنیم که دوباره صدای در اومد کوک گفت من باز میکنم گفتم باشه درو باز کرد دیدم عموم اومد داخل (۱/ت ی عمو ناطنی داره که یعنی پدر بزرگ ۱/ت دوتا زن داشتم که این عمو بچه اون یکی زنشه) من اصلا از عموم خوشم نیومد اون یبار که پدر و مادرم رفته بودن مسافرت منو فروخته بود اما کسی خبر ندار به کوک اشعار کردم بره داخل اتاق عمو امد داخل همزمان ی پسری پشتش امد تو عموم دستمو گرفت گفت تو دیگه مال این مردی برو پیش صاحبت (بعد فوت پدر مادر ۱/ت سر پرستی ۱/ت رفته دست عموش)کوک داخل اتاق داشت به حرفمون گوش میداد بعد من با داد گفتم من نمی خوام برم پیش این مرد ولم کن عموم پرتم کرد اون طرف افتادم زمین
تا پارت بعد بای نظرتون کامنت کنید بوس بوس
۵۲.۲k
۲۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.