یه دیوونه دنبالم کرده!!!(part28)
دیوار...
_خوب خداحافظ برادر.
+من کی برادرت شدم خودم نمی دونم، فکر کنم ددی بودم.
_من که یادم نمی یاد.
+من که یادم میاد، آسیب می بینی یه چیت میشه برگرد تا عصبانی نشدم.
_به درک!(قطع کرد)
رسیدیم به داخل شهر دیدم سرعتشون رو نسبت به قبل کمتر کردن، برای همین ما سو استفاده گری کردیم و سرعتمون رو زیاد کردیم.
_رزی؟
✓چیه(به آینه بغل نگاه می کنه)
_می دونی جونگکوک چه شکلی اومده؟
✓چطوری؟
_فقد الان حوله تنشه، و یه جورایی لخته(با خنده)
✓داری شوخی میکنی؟!(با خنده)
_نه واقعا(داشت جر می خورد از خنده)
رزی داشت جر می خورد و خبر نداشت داره میره تو تیر چراغ برق،
یه جیغ کشیدم که به خودش اومد و ترمز کرد.
_داشتی به کشتنمون میدادی!!!
✓حالا که چیزی نشده!
دیدم رزی دوباره خندش گرفت، بهم اشاره کرد پشت رو نگاه کنم.
برگشتم دیدم جونگکوک یه حوله ای پوشیده که کل بدنش رو پوشونده، داشتم جر می خوردم، از ماشین پیاده شدم.
_جئون یکم حیا کن!(با خنده)
+زهر مار!
_بای بای.
سوار ماشین شدم، رزی خودش گاز داد سمت پاساژ........، هنوز داشت می خندید ولی من دیگه ولش کردم.
✓رسیدیم.
_خوب پیاده شو بریم.
✓من می خوام برم یه جای دیگه بعداً بگو بیام دنبالت.
_نه با جونگکوک بر می گردم.
✓با اون لباس می خواد بیاد دنبالت.(با خنده)
_عه بسه گناه داره اینقدر نخند!
✓باشه باشه، خوب من میرم بای.
_بای
.........
#بی_تی_اس.
#کیپاپ.
#بلک پینک.
#نامجون.
#وی.
#جونگکوک.
#جیمین.
_خوب خداحافظ برادر.
+من کی برادرت شدم خودم نمی دونم، فکر کنم ددی بودم.
_من که یادم نمی یاد.
+من که یادم میاد، آسیب می بینی یه چیت میشه برگرد تا عصبانی نشدم.
_به درک!(قطع کرد)
رسیدیم به داخل شهر دیدم سرعتشون رو نسبت به قبل کمتر کردن، برای همین ما سو استفاده گری کردیم و سرعتمون رو زیاد کردیم.
_رزی؟
✓چیه(به آینه بغل نگاه می کنه)
_می دونی جونگکوک چه شکلی اومده؟
✓چطوری؟
_فقد الان حوله تنشه، و یه جورایی لخته(با خنده)
✓داری شوخی میکنی؟!(با خنده)
_نه واقعا(داشت جر می خورد از خنده)
رزی داشت جر می خورد و خبر نداشت داره میره تو تیر چراغ برق،
یه جیغ کشیدم که به خودش اومد و ترمز کرد.
_داشتی به کشتنمون میدادی!!!
✓حالا که چیزی نشده!
دیدم رزی دوباره خندش گرفت، بهم اشاره کرد پشت رو نگاه کنم.
برگشتم دیدم جونگکوک یه حوله ای پوشیده که کل بدنش رو پوشونده، داشتم جر می خوردم، از ماشین پیاده شدم.
_جئون یکم حیا کن!(با خنده)
+زهر مار!
_بای بای.
سوار ماشین شدم، رزی خودش گاز داد سمت پاساژ........، هنوز داشت می خندید ولی من دیگه ولش کردم.
✓رسیدیم.
_خوب پیاده شو بریم.
✓من می خوام برم یه جای دیگه بعداً بگو بیام دنبالت.
_نه با جونگکوک بر می گردم.
✓با اون لباس می خواد بیاد دنبالت.(با خنده)
_عه بسه گناه داره اینقدر نخند!
✓باشه باشه، خوب من میرم بای.
_بای
.........
#بی_تی_اس.
#کیپاپ.
#بلک پینک.
#نامجون.
#وی.
#جونگکوک.
#جیمین.
۱۳.۸k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.