تک پارتی یونگی

تک پارتی یونگی
دلم برت تنگه عشق قدیمی





ویو ات
نشسته بودم و ب زوج ها نگاه می کردم اگه...اگه اون هرزه نبود ما هم مثله اون زوجا بودیم...درسته منو یونگی
فلش بک
-ات بگو که این حقیقت نداره
تا اومدم حرف بزنم مینسو برام حرف زد
×من با چشمای خودم دیدم
+نه یونگی اینا..اینا همش فوتوشاپه(گریه)
×چی(پوزخنده)
بهونه هات دیگه قدیمی شدن
+چی از جونه من می خوای
×اگه یونگی برای من نباشه پس برای تو هم نمیشه
-مینسو گمشو بیرون
×باشه
بعد از رفتن مینسو رفت اتاق مشترکمون منم ب دیوار تکیه دادم و آروم آروم نشستم بعد چند مین با چمدون اومد بیرون و بازوم رو محکم گرفت و پرتم کرد از عمارت بیرون
-دیگه جلوی چشمم دیده نشو
+اینو بدون که بعدا تویی که پشیمون میشی
درو بست
پایان فلش بک
اون موقع من ۲۳ سالم بود یونگی ۲۶ چند هفته بعد اون اتفاق فهمیدم حاملم نمی دونستم چیکار کنم رفتم برای سقت جنین اما دلم نیومد ۴ ماه بعد بر اثر ی حادثه بچه رو از دست دادم حتی نتونستم اسم براش انتخاب کنم تو این ۳ سال من خیلی سختی کشیدم با تصور کردنش می خوابیدم اما....
ویو شوگا
دلم برای ات تنگه هیچ خبری ازش نیست ۱ سال بعد از جدا شدنمون فهمیدم که همش دروغ بوده وقتی فکر کردم بهم خیانت کرده شکسته شدم بد جوری درد داشت هنوزم شکستم تنها کشی که می تونی درمونم کنه اته.....





ادامه دارد
شرمنده خوابم میاد