من خواهر آستا هستم!!!
ودف ایز گویینگ آن
دادا من واقعا خار آستام
یونو رو من کراشه
ودف
آستا:ا/تتتتتتتتتتتت امروز روز گیریمورهههه
ا/ت:برادر عزیز شات ده فاک آپ پلیز
آستا:گوه نخور
یونو:تن لشتونو جمع کنید ۳ روز فرسط داریم
ا/ت:کی با تو بود مرتیکه ی یبس
یونو:من از تو بزرگترم
ا/ت:خو به تخمم........مرتیکه ی خر خون
آستا:مسابقههههه
ا/ت:هوی هوی هوی کثافت مادر یونو واسااااا
یونو:به من چیکار داری.......هوی هوی کیس کشا واییییسیییییید
*محل گیریمور*
آستا عین کسایی که میخواد درخواست ازدواج شده......خیلی کصخله خدای من
یه گیریمور داره میاد سمتم بهش دقط کردم ۵ تا برگ داره
پیریه:توی این گیریمور یه شیطان قوی هستش مواظب باش دختر
*محل انتخابات*(یاد رئیس جمهور افتادم"_")
برای من یه مرد قوی با گیریمور ۴ برگ افتاد کهههه
زاااارت زدمش
ا/ت:شبیه موز پهن شده.....خاک تو سره پهن مغزت که به یه بچه باختی خااااک توسرت کص مغز
یه یارو:ای فقیر بدبخت اون داره نقش بازی میک
که شوما عین اس.....نه چیزه عین چی داد زدید
فرق نداره آدم برای چه منطقه ای باشه فقیر باشه یا اشرافزاده مهم اون کاری که توش ماهره پس خفه شو
رفتم اون گوشه و وقتی آستا دعواش تموم شد باید انتخاب میکردم
لعنت برای یونو همه دست بردن بالا
برای من فقط ۳ نفر
ا/ت:کدوم گروه خفنه و آدمای دعوایی و وحشی توشه
کاپیتان طلوع طلایی:اما تو فقط ۱۴ سالته.......پس چرا دنبال دعوا هستی
ا/ت:تا قوی شم و پادشاه جادوگرا بشم.......و بتونم رقیبم رو شکست بدم*اشاره به آستا*پس برای آستا یکی از شما دیوثا باید انتخابش کنید
یکی:چه خل و چلی تو.....هه بعید هم نیست چون روستایی هس....
ا/ت:عوضیییییییییی تن لش بی خاصیت مادر یووووووننننوووووووو
یونو:به من چیکار داری*نگاه ودف*
آستا:هی یونو چشاش سفید شد......بدبخ شدیم بدووووو
ا/ت پرید رو هوا و خواست سره طرف رو قطع کنه که زااااارت بیهوش شد
حدث بزن تو چه گروهی افتاد
این پارت مسخره بود پارت بعد بگو میتسویا کنارت باشه
۴ لااایک
دادا من واقعا خار آستام
یونو رو من کراشه
ودف
آستا:ا/تتتتتتتتتتتت امروز روز گیریمورهههه
ا/ت:برادر عزیز شات ده فاک آپ پلیز
آستا:گوه نخور
یونو:تن لشتونو جمع کنید ۳ روز فرسط داریم
ا/ت:کی با تو بود مرتیکه ی یبس
یونو:من از تو بزرگترم
ا/ت:خو به تخمم........مرتیکه ی خر خون
آستا:مسابقههههه
ا/ت:هوی هوی هوی کثافت مادر یونو واسااااا
یونو:به من چیکار داری.......هوی هوی کیس کشا واییییسیییییید
*محل گیریمور*
آستا عین کسایی که میخواد درخواست ازدواج شده......خیلی کصخله خدای من
یه گیریمور داره میاد سمتم بهش دقط کردم ۵ تا برگ داره
پیریه:توی این گیریمور یه شیطان قوی هستش مواظب باش دختر
*محل انتخابات*(یاد رئیس جمهور افتادم"_")
برای من یه مرد قوی با گیریمور ۴ برگ افتاد کهههه
زاااارت زدمش
ا/ت:شبیه موز پهن شده.....خاک تو سره پهن مغزت که به یه بچه باختی خااااک توسرت کص مغز
یه یارو:ای فقیر بدبخت اون داره نقش بازی میک
که شوما عین اس.....نه چیزه عین چی داد زدید
فرق نداره آدم برای چه منطقه ای باشه فقیر باشه یا اشرافزاده مهم اون کاری که توش ماهره پس خفه شو
رفتم اون گوشه و وقتی آستا دعواش تموم شد باید انتخاب میکردم
لعنت برای یونو همه دست بردن بالا
برای من فقط ۳ نفر
ا/ت:کدوم گروه خفنه و آدمای دعوایی و وحشی توشه
کاپیتان طلوع طلایی:اما تو فقط ۱۴ سالته.......پس چرا دنبال دعوا هستی
ا/ت:تا قوی شم و پادشاه جادوگرا بشم.......و بتونم رقیبم رو شکست بدم*اشاره به آستا*پس برای آستا یکی از شما دیوثا باید انتخابش کنید
یکی:چه خل و چلی تو.....هه بعید هم نیست چون روستایی هس....
ا/ت:عوضیییییییییی تن لش بی خاصیت مادر یووووووننننوووووووو
یونو:به من چیکار داری*نگاه ودف*
آستا:هی یونو چشاش سفید شد......بدبخ شدیم بدووووو
ا/ت پرید رو هوا و خواست سره طرف رو قطع کنه که زااااارت بیهوش شد
حدث بزن تو چه گروهی افتاد
این پارت مسخره بود پارت بعد بگو میتسویا کنارت باشه
۴ لااایک
۲.۷k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.