کینه ایی🎧
کینه ایی🎧
part:⁴²
که رسیدم خونه دوستم
رفتم تو یخیلی بغلش کردمو بوسش کردم
رفتم داخل و براش کل قضیه ارسلانو تعریف کردم
_بهت قول میدم دیا یه کیس مناسب تر از این اقا ارسلان برات پیدا کنم که حالشو ببری یه کیسی که دیگه نخابگی ازش جدا شی
با سحر یخیلی باهم صحبت کردیم و درباره ۴ سالمونو برای هم دیگه گفتیم
سحر بهم به اتاق خواب نشون اادو ساکمو گذاشتم اونجا و لباسمو عوض کردمو و ارایشمو پاک کردم
هنوز باورم نمیشد
ارسلان نذاشت اول مرخص بشم بعد بره کارای کثا.فت کاریشو بکنع
من تازه دیروز مرخص شده بودمو و بابتش ناراحت بودم
اون یعنی انقدر ازم بدش میومد که نتونست ازم مراقبت کنه
گوشبمو روشن کردم که باهاش ور برم دیدم ۷۹ تا پیام و زنگ از ارسلان ۸ تا نیکا
۱۳ تا محراب و پانیذ ۳۰ تا
به هیچ کدومشون جواب ندادمو سرمو گذاشتم تو بالشت و به خوابی فرو مندانه رفتم و خوابیدم
انقدر به این چیزا فکر کردم که خوابم برد
ارسلان:
همه جارو با محراب گشتم ولی خبری از دیانا نبود
همه بهش زنگ زدیم و پیام دادیم
ولی سین نه میزد نه زنگ
نکنه یه اتفاقی براش افتاده باشه
عجب غلطی کردم که این کارو کردما
دختره خر هم باور کرد
من تازه اونو بعد از هفت ماه میخاستم بغلش کنم و بخابم
ولی اون رفت
دلم خیلی براش تنگ شده بود
بچه ها هگه داشتن سرم سر کوفت میزدن که چرا این کارو کروم و پشیمون بودم
..................................
فردا پارت نمیزارم چون ۲ پارت امروز دادم
شایدم فردا دادما
ولی نمیدونم
بایی
part:⁴²
که رسیدم خونه دوستم
رفتم تو یخیلی بغلش کردمو بوسش کردم
رفتم داخل و براش کل قضیه ارسلانو تعریف کردم
_بهت قول میدم دیا یه کیس مناسب تر از این اقا ارسلان برات پیدا کنم که حالشو ببری یه کیسی که دیگه نخابگی ازش جدا شی
با سحر یخیلی باهم صحبت کردیم و درباره ۴ سالمونو برای هم دیگه گفتیم
سحر بهم به اتاق خواب نشون اادو ساکمو گذاشتم اونجا و لباسمو عوض کردمو و ارایشمو پاک کردم
هنوز باورم نمیشد
ارسلان نذاشت اول مرخص بشم بعد بره کارای کثا.فت کاریشو بکنع
من تازه دیروز مرخص شده بودمو و بابتش ناراحت بودم
اون یعنی انقدر ازم بدش میومد که نتونست ازم مراقبت کنه
گوشبمو روشن کردم که باهاش ور برم دیدم ۷۹ تا پیام و زنگ از ارسلان ۸ تا نیکا
۱۳ تا محراب و پانیذ ۳۰ تا
به هیچ کدومشون جواب ندادمو سرمو گذاشتم تو بالشت و به خوابی فرو مندانه رفتم و خوابیدم
انقدر به این چیزا فکر کردم که خوابم برد
ارسلان:
همه جارو با محراب گشتم ولی خبری از دیانا نبود
همه بهش زنگ زدیم و پیام دادیم
ولی سین نه میزد نه زنگ
نکنه یه اتفاقی براش افتاده باشه
عجب غلطی کردم که این کارو کردما
دختره خر هم باور کرد
من تازه اونو بعد از هفت ماه میخاستم بغلش کنم و بخابم
ولی اون رفت
دلم خیلی براش تنگ شده بود
بچه ها هگه داشتن سرم سر کوفت میزدن که چرا این کارو کروم و پشیمون بودم
..................................
فردا پارت نمیزارم چون ۲ پارت امروز دادم
شایدم فردا دادما
ولی نمیدونم
بایی
۵.۶k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.