پارت هشتم فصل اول بزرگترین مافیا عاشق می شود
نشستی روی صندلی که گوشیت شروع کرد به زنگ خوردن
دنیل : تو با خودت گوشی همراه داری ؟
تهیونگ : مال منه پدر نگاه کنید ماریاست پرستار پسرم
دوباره تهیونگ جونت رو نجات داد
دنیل : او اشتباه شنیدم ...
تهیونگ لیوانش رو انداخت روی زمین و ازت خواست دوباره پرش کنی
گوشیت رو خاموش کردی و با لیوان تهیونگ به اتاق برگشتی
ا،ت: بفرمایید آقا
تهیونگ : بشین سرجات
بعد از چند دقیقه هر ده نفر توی اتاق اظهار بد بودن میکردن و همشون بیهوش شدن
تهیونگ : چی دادی بهشون
ا،ت : همونی که به تو دادم سه روز خوابیدی
تهیونگ : این مدارک تقدیم به بانو
ا،ت: تا بیدار نشدن بریم
لباس گارسون رو در آوردی و آزادش کردید
تهیونگ : بیا با ماشین بریم
ا،ت : من موتورم رو تنها نمیزارم کیم تهیونگ
ادامه دارد
منتظر حمایت
دنیل : تو با خودت گوشی همراه داری ؟
تهیونگ : مال منه پدر نگاه کنید ماریاست پرستار پسرم
دوباره تهیونگ جونت رو نجات داد
دنیل : او اشتباه شنیدم ...
تهیونگ لیوانش رو انداخت روی زمین و ازت خواست دوباره پرش کنی
گوشیت رو خاموش کردی و با لیوان تهیونگ به اتاق برگشتی
ا،ت: بفرمایید آقا
تهیونگ : بشین سرجات
بعد از چند دقیقه هر ده نفر توی اتاق اظهار بد بودن میکردن و همشون بیهوش شدن
تهیونگ : چی دادی بهشون
ا،ت : همونی که به تو دادم سه روز خوابیدی
تهیونگ : این مدارک تقدیم به بانو
ا،ت: تا بیدار نشدن بریم
لباس گارسون رو در آوردی و آزادش کردید
تهیونگ : بیا با ماشین بریم
ا،ت : من موتورم رو تنها نمیزارم کیم تهیونگ
ادامه دارد
منتظر حمایت
۸.۵k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.