ویو یونگی
ویو یونگی
سوهو رو بغل کردم و سرشو بوسیدم.. رفتیم سمت ماشین که تیر اندازی شد ..نمیدونم کی شروع کرد سریع سوهو رو گذاشتم توی ماشین ... ماشین کنار درخت بود ...که یونا گفت
یونا=یونگی چی شد
یونگی=هیچی سوهو رو بگیر
یونا=بیا مامان
سوهو=مامانی من میترسم
یونا= فدات شم من از چی می ترسی
سوهو= از صدای های بلند
یجی= سوهو از بغل مامانی بیا پایین بیا رو پای من
سوهو=باچه
ویو یونا
خیلی دلشوره گرفتم....که دفعه دیدم که سنگ بزرگ میاد سمت ماشین سریع پیاده شدیم ... رفتیم سمت یونگی
یونا=یونگیییییییی (بلند)
ویو یونگی
داشتیم تیر اندازی میکردیم.. فهمیدیم کار پی دی نیم هست ..که یونا بلند اسممو صدا کرد ...و دیدم دارن به سمت ...ما میان که یکدفعه مینسو به سوهو شلیک کرد و یونا رو دارن میبرن و یجی بدن بی جون سوهو رو بغل گرفته و گریه میکنه پاهام شل شد و افتادم زمین همه افراد پی دی نیم مرده بودن حتی پی دی نیم فقط ۳ نفری که یونا بردن فرار کردن که اعضا سری رفتن سمته سوهو که کوک اومد منو بلند کرد و گفت
کوک=هیونگ به خودت بیا (گریه و داد)
تازه پاهام داشتن راه می افتادن که سریع رفتم سوهو رو بغل کردم و گریه کردم و سریع رفتیم سوار ماشین کوک شدیم و راه افتادیم سوهو چشماش یه کمی باز
سوهو=بابا(آروم و ضعیف)
یونگی=جونم دلم بابایی(گریه)
سوهو=من میمیلم
یونگی=این حرف رو نزد قلبم آتیش میگیره الان میرسیم تو فقط هققققققق چشماتو باز نگهدار بابایی
که سوهو چشماشو بست و گریم شدید تر شد و یهو یاد یونا افتادم که به تهیونگ گفتم
یونگی=،تهیونگ یونا رو گرفتم حالا چی کار کنم(گریه)
تهیونگ=نگران نباش بعد از این که سوهو رو بریدیم بیمارستان میریم دنبالش
سوهو رو بغل کردم و سرشو بوسیدم.. رفتیم سمت ماشین که تیر اندازی شد ..نمیدونم کی شروع کرد سریع سوهو رو گذاشتم توی ماشین ... ماشین کنار درخت بود ...که یونا گفت
یونا=یونگی چی شد
یونگی=هیچی سوهو رو بگیر
یونا=بیا مامان
سوهو=مامانی من میترسم
یونا= فدات شم من از چی می ترسی
سوهو= از صدای های بلند
یجی= سوهو از بغل مامانی بیا پایین بیا رو پای من
سوهو=باچه
ویو یونا
خیلی دلشوره گرفتم....که دفعه دیدم که سنگ بزرگ میاد سمت ماشین سریع پیاده شدیم ... رفتیم سمت یونگی
یونا=یونگیییییییی (بلند)
ویو یونگی
داشتیم تیر اندازی میکردیم.. فهمیدیم کار پی دی نیم هست ..که یونا بلند اسممو صدا کرد ...و دیدم دارن به سمت ...ما میان که یکدفعه مینسو به سوهو شلیک کرد و یونا رو دارن میبرن و یجی بدن بی جون سوهو رو بغل گرفته و گریه میکنه پاهام شل شد و افتادم زمین همه افراد پی دی نیم مرده بودن حتی پی دی نیم فقط ۳ نفری که یونا بردن فرار کردن که اعضا سری رفتن سمته سوهو که کوک اومد منو بلند کرد و گفت
کوک=هیونگ به خودت بیا (گریه و داد)
تازه پاهام داشتن راه می افتادن که سریع رفتم سوهو رو بغل کردم و گریه کردم و سریع رفتیم سوار ماشین کوک شدیم و راه افتادیم سوهو چشماش یه کمی باز
سوهو=بابا(آروم و ضعیف)
یونگی=جونم دلم بابایی(گریه)
سوهو=من میمیلم
یونگی=این حرف رو نزد قلبم آتیش میگیره الان میرسیم تو فقط هققققققق چشماتو باز نگهدار بابایی
که سوهو چشماشو بست و گریم شدید تر شد و یهو یاد یونا افتادم که به تهیونگ گفتم
یونگی=،تهیونگ یونا رو گرفتم حالا چی کار کنم(گریه)
تهیونگ=نگران نباش بعد از این که سوهو رو بریدیم بیمارستان میریم دنبالش
۱۳.۵k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.