〔آخرین اشتباه〕
<1>
دخترک بیچاره حق داشت....داره از اکس روانی سادیسمی اش که کل سئول و بخاطر عشق ای که فق از سر هوس بود فرار میکرد...وقتی داشت زجه میزد تا نجاتش بدن هیچکس صداشو نمیشنید نمیشه گذاشتش به حساب نشنیدن میشه گذاشتش به حساب اینکه خودشونو زدن به اون راه...وقتی که میخاست ا/ت و دوست پسر جدیدش و به دار بکشه ولی با اصرار های ا/ت و جونگ کوک به نگهبان های دلسوزش نجات پیدا کردن هیچکس مطمئن نیست چه بلایی سر اون نگهبان بیچاره بود
کیم تهیونگ.....دورگه امریکایی و کره ای بزرگ شده ی استرالیا و بزرگترین و ترسناک ترین مافیای کره....یه سادیسمی روانی تاحالا کسی جز ا/ت و جونگ کوک بعد از دیدنش سالم نموندن.
حدود دو سال ا/ت و تهیونگ باهم قرار میذاشتن سال آخر ا/ت متوجه رفتار های سرد و خشن تهیونگ شده بود وقتی که میرفت خونش با کمک جونگ کوک از همه چی سردراورد و با هزار بدبختی از تهیونگ جدا شد ولی تهیونگ اینقدر ترسناک بود که شده بود یه کابوس براش
________________________________________
به سمت کافه ای با چراغای خاموش پناه برد و زیر بوته هایی که از شدت بارون خیس شده بودن قایم شده بود همون شبی بود که کره قانونی گذاشته بود که تا ۲۴ ساعت هرکی هرغلطی که میخاد بکنه از ساعت ۱۱ شب شروع شده بود و تا الان پرنده پر نمیزد فقط اون دختر بیچاره متوجه نشده بود و تنها تو خیابون پرسه میزد قطعا کیم بزرگ برای کشتن ا/ت و دوست پسرش امشب سئول و زیر پاش له میکنه از ترس میلرزید و مجبور بود صداش درنیاد گریه های بی
صدا میکرد کم کم آوازی که بشدت ازش میترسید و صدایی که بشدت ازش متنفر بود به گوشش رسید آواز قشنگ ولی ترسناکی بود شبی که پدرومادر و خواهرت به قتل رسیدن تنها چیزی میفهمیدی این اهنگ بود آهنگش با سوت شروع میشد و با سوت تمام میشد
دخترک بیچاره حق داشت....داره از اکس روانی سادیسمی اش که کل سئول و بخاطر عشق ای که فق از سر هوس بود فرار میکرد...وقتی داشت زجه میزد تا نجاتش بدن هیچکس صداشو نمیشنید نمیشه گذاشتش به حساب نشنیدن میشه گذاشتش به حساب اینکه خودشونو زدن به اون راه...وقتی که میخاست ا/ت و دوست پسر جدیدش و به دار بکشه ولی با اصرار های ا/ت و جونگ کوک به نگهبان های دلسوزش نجات پیدا کردن هیچکس مطمئن نیست چه بلایی سر اون نگهبان بیچاره بود
کیم تهیونگ.....دورگه امریکایی و کره ای بزرگ شده ی استرالیا و بزرگترین و ترسناک ترین مافیای کره....یه سادیسمی روانی تاحالا کسی جز ا/ت و جونگ کوک بعد از دیدنش سالم نموندن.
حدود دو سال ا/ت و تهیونگ باهم قرار میذاشتن سال آخر ا/ت متوجه رفتار های سرد و خشن تهیونگ شده بود وقتی که میرفت خونش با کمک جونگ کوک از همه چی سردراورد و با هزار بدبختی از تهیونگ جدا شد ولی تهیونگ اینقدر ترسناک بود که شده بود یه کابوس براش
________________________________________
به سمت کافه ای با چراغای خاموش پناه برد و زیر بوته هایی که از شدت بارون خیس شده بودن قایم شده بود همون شبی بود که کره قانونی گذاشته بود که تا ۲۴ ساعت هرکی هرغلطی که میخاد بکنه از ساعت ۱۱ شب شروع شده بود و تا الان پرنده پر نمیزد فقط اون دختر بیچاره متوجه نشده بود و تنها تو خیابون پرسه میزد قطعا کیم بزرگ برای کشتن ا/ت و دوست پسرش امشب سئول و زیر پاش له میکنه از ترس میلرزید و مجبور بود صداش درنیاد گریه های بی
صدا میکرد کم کم آوازی که بشدت ازش میترسید و صدایی که بشدت ازش متنفر بود به گوشش رسید آواز قشنگ ولی ترسناکی بود شبی که پدرومادر و خواهرت به قتل رسیدن تنها چیزی میفهمیدی این اهنگ بود آهنگش با سوت شروع میشد و با سوت تمام میشد
۵.۱k
۳۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.