𝐩𝐭:𝟐𝟓 𝐌𝐲 𝐀𝐧𝐠𝐢𝐥 𝐌𝐨𝐜𝐡𝐢𝐲
از اتاق رفتیم بیرون و دیدیم همه نشستن پای میز و منتظرمونن..تا دیدنمون زدن زیر خنده..
جیمین:آاااییی گوشمممم ولم کننن کمککککک
ا.ت:بچه ی حرف گوش کنی باش میگم پاشو یعنی پاشو دفعه ی بعدی تنبیهت میکنمم
میا:من منحرف نیستم*لبخند ملیح
تهیونگ آروم خندید میسو یه پس گردنی زد به میا و تهیونگ
میسو: خفه شین تا نیومده جرمون بده
کوک:راستی بچها ما نمیسه که تا آخر عمرمون قرار بزاریم...نظرتون چیه درباره ی عروسی کردنمون حرف بزنیم؟
آروم گوشم رو از دست ا.ت کشیدم بیرون و با ترس تو چشای ا.ت نگاه کردم و نگاهمو دادم به بقیه
جیمین:راستش میخواستم درباره همین موضوع باهاتون حرف بزنم...بیاین زودتر ازدواج کنیم
میسو,میا,ا.ت,تهیونگ:موافقیم
کوک:ولی منم همینو گفتما...ولش کن اصن(به کوکی کوشولوی منم گوش بدینن🥺)
دست ا.ت رو گرفتم و نشستیم روی میز صبحانه و درباره ی عروسی حرف زدیم...قرار شد که پنجشنبه ی هفته ی بعد عروسی رو برگزار کنیم و هر 3 تا کاپل با هم مراسم عروسی رو بگیریم و فردا قرار شد بریم خرید کنیم..بچها به خانواده هاشون زنگ زدن و دعوتشون کردن خانواده های هممون راضی بودن..فکر کنم ازمون انقدر متنفر بودن که میخواستن زودتر دکمون کننㅋㅋ
پرش زمانی یه روز قبل از عروسی:
ا.ت ویو:
واییی فردا قراره با جیمینی ازدواج کنممممم وایییی لباسامون ور خیلی وقته خریدیم...خیلی از لبایم خوشم میادد جیمینی هم یه لباس خرید ولی بهم نشون نداد گفت که سوپرایزه..(عکسشو پست بعدی میزارم)
ولی من هنوز باورم نمیشه...دارم با کسی که عاشقشم عروسی کنمممم
پرش زمانی روز عروسی:
صبح ساعت 7 بلند میشم یه دوش 20 مینی میگیرم و لباس عروسم رو که توی جعبم بود رو بر میدارم و با میا و میسو میریم آرایشگاه...
ساعت 12 و خورده ای بود که کارمون تقریبا تموم شد(عکس آرایشو مدل موی ا.ت رو میزارم) و لباسامون رو پوشیدیم و آماده شدیم که جیمین زنگ زد
جیمین:های بیبییی خوبییی؟ ما دم دریم بیاین پایینن
ا.ت:باشه موچییی بچها بدویین رسیدننن
میسو:یههه
میا:مرگگگگ و یههه گگگگ(اداش رو در آورد
میسو:زیر لب*بدبخت تهیونگ
میا:چه زری زدی بچه؟
میسو:من؟ زر؟ نه من حرفی نزدم که..!
جیمین ویو:
بعد از اینکه کلی به خودم سک دادم و خودم رو آماده کردم و با ته ته و کوک رفتیم دنبال بچها..به ا.ت زنگ زدم بیاد و بعد به در ماشین تیکه دادم و عینک دودی شیکم رو گذاشتم روی چشمام و با گوشیم ور رفتم...
بعد از چند مین صدای باز شدن در اومد و ا.ت پاش رو از در گذاشت بیرون و از پله ها اومد پایین...محو قشنگیش شده بودم که....
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟓
__________
امیدوارم خوشتون بیاد فقط به خاطر دوتا موچی هام گذاشتم ولی شرطا نرسیده بود~~
جیمین:آاااییی گوشمممم ولم کننن کمککککک
ا.ت:بچه ی حرف گوش کنی باش میگم پاشو یعنی پاشو دفعه ی بعدی تنبیهت میکنمم
میا:من منحرف نیستم*لبخند ملیح
تهیونگ آروم خندید میسو یه پس گردنی زد به میا و تهیونگ
میسو: خفه شین تا نیومده جرمون بده
کوک:راستی بچها ما نمیسه که تا آخر عمرمون قرار بزاریم...نظرتون چیه درباره ی عروسی کردنمون حرف بزنیم؟
آروم گوشم رو از دست ا.ت کشیدم بیرون و با ترس تو چشای ا.ت نگاه کردم و نگاهمو دادم به بقیه
جیمین:راستش میخواستم درباره همین موضوع باهاتون حرف بزنم...بیاین زودتر ازدواج کنیم
میسو,میا,ا.ت,تهیونگ:موافقیم
کوک:ولی منم همینو گفتما...ولش کن اصن(به کوکی کوشولوی منم گوش بدینن🥺)
دست ا.ت رو گرفتم و نشستیم روی میز صبحانه و درباره ی عروسی حرف زدیم...قرار شد که پنجشنبه ی هفته ی بعد عروسی رو برگزار کنیم و هر 3 تا کاپل با هم مراسم عروسی رو بگیریم و فردا قرار شد بریم خرید کنیم..بچها به خانواده هاشون زنگ زدن و دعوتشون کردن خانواده های هممون راضی بودن..فکر کنم ازمون انقدر متنفر بودن که میخواستن زودتر دکمون کننㅋㅋ
پرش زمانی یه روز قبل از عروسی:
ا.ت ویو:
واییی فردا قراره با جیمینی ازدواج کنممممم وایییی لباسامون ور خیلی وقته خریدیم...خیلی از لبایم خوشم میادد جیمینی هم یه لباس خرید ولی بهم نشون نداد گفت که سوپرایزه..(عکسشو پست بعدی میزارم)
ولی من هنوز باورم نمیشه...دارم با کسی که عاشقشم عروسی کنمممم
پرش زمانی روز عروسی:
صبح ساعت 7 بلند میشم یه دوش 20 مینی میگیرم و لباس عروسم رو که توی جعبم بود رو بر میدارم و با میا و میسو میریم آرایشگاه...
ساعت 12 و خورده ای بود که کارمون تقریبا تموم شد(عکس آرایشو مدل موی ا.ت رو میزارم) و لباسامون رو پوشیدیم و آماده شدیم که جیمین زنگ زد
جیمین:های بیبییی خوبییی؟ ما دم دریم بیاین پایینن
ا.ت:باشه موچییی بچها بدویین رسیدننن
میسو:یههه
میا:مرگگگگ و یههه گگگگ(اداش رو در آورد
میسو:زیر لب*بدبخت تهیونگ
میا:چه زری زدی بچه؟
میسو:من؟ زر؟ نه من حرفی نزدم که..!
جیمین ویو:
بعد از اینکه کلی به خودم سک دادم و خودم رو آماده کردم و با ته ته و کوک رفتیم دنبال بچها..به ا.ت زنگ زدم بیاد و بعد به در ماشین تیکه دادم و عینک دودی شیکم رو گذاشتم روی چشمام و با گوشیم ور رفتم...
بعد از چند مین صدای باز شدن در اومد و ا.ت پاش رو از در گذاشت بیرون و از پله ها اومد پایین...محو قشنگیش شده بودم که....
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟓
__________
امیدوارم خوشتون بیاد فقط به خاطر دوتا موچی هام گذاشتم ولی شرطا نرسیده بود~~
۲.۹k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.