پارت ۴۸ : Black Woolf...
جونگ کوک و جیمینم همراه هوسوک خانوادشون رفتن سمت سالن
بشقاباشون رو برداشت و رفتن به سمت سلف
از همه ی غذاها بود جونگ کوک یکم پاستا با پنیر فراوون ورداشت و از گوشت مخصوص پاستا یه تیکه کوچولو ورداشت و با جییمن و هوسوک رفتن به سمت میز میزخلوتی انتخاب کرده بودند نشستن و آروم شروع کردن به خوردن کلی هم خندیدن و حرف زدن
تقریبا اخرای پاستای جونگ کوک بود که دیگه نتونست بخوره
جونگ کوک : وایی دیگه نمیتونم
تهیوتگ : معده ی توکه معده ی گنجیشکه بیشتر از این انتظار نمیره
سر جونگ کوک یه ظرب برگشت به سمت تهیونگ
نهیوتگ با دستمال سس گوشه ی لب جونگ کوک رو پاک کرد و با لخمد نگاش گرد
جونگ کوک : مرتیکه تو به چه حقی به من دست میزنی و درباره ی من نظر میدی هان
تهیونگ : به حقی که من صاحبتم توله امگا
جونگ کوک با بهت و خشم به تهیوتک خیره شد و گفت : فقط ساکت شو مردک دیونه
و بلند شد لباسشو مرتب کرد و با پسرا به سمت درب خروج راه افتادن
نامجون : مردک تو دیونه ای ها پسره راست میگفت آخه کی میاد اینجا درست تو حلق ابن بچه بشینه وقتی هم که حرف زدی همچون برگشت که واقعا صدای استخون های گردنشو شنیدن
بشقاباشون رو برداشت و رفتن به سمت سلف
از همه ی غذاها بود جونگ کوک یکم پاستا با پنیر فراوون ورداشت و از گوشت مخصوص پاستا یه تیکه کوچولو ورداشت و با جییمن و هوسوک رفتن به سمت میز میزخلوتی انتخاب کرده بودند نشستن و آروم شروع کردن به خوردن کلی هم خندیدن و حرف زدن
تقریبا اخرای پاستای جونگ کوک بود که دیگه نتونست بخوره
جونگ کوک : وایی دیگه نمیتونم
تهیوتگ : معده ی توکه معده ی گنجیشکه بیشتر از این انتظار نمیره
سر جونگ کوک یه ظرب برگشت به سمت تهیونگ
نهیوتگ با دستمال سس گوشه ی لب جونگ کوک رو پاک کرد و با لخمد نگاش گرد
جونگ کوک : مرتیکه تو به چه حقی به من دست میزنی و درباره ی من نظر میدی هان
تهیونگ : به حقی که من صاحبتم توله امگا
جونگ کوک با بهت و خشم به تهیوتک خیره شد و گفت : فقط ساکت شو مردک دیونه
و بلند شد لباسشو مرتب کرد و با پسرا به سمت درب خروج راه افتادن
نامجون : مردک تو دیونه ای ها پسره راست میگفت آخه کی میاد اینجا درست تو حلق ابن بچه بشینه وقتی هم که حرف زدی همچون برگشت که واقعا صدای استخون های گردنشو شنیدن
۶.۳k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.