پارت۲
داشت میرفت سمت اتاقش که جیمین جلوش ظاهر
جیمین:سلام پادشاه (تعظیم کوتاه)
تهیونگ:سلام هیونگ....گفتم باهام راحت باش!!!
جیمین:باشه باشه (لبخند)
جیمین:چه خبر از ملکه و ولعهد اینده(لبخند)
تهیونگ:عالی فقط داشتم میومدم دوباره شروع کرد گریه کردن
جیمین:بنظرم دیگه باید بهشون....بهش بگی بیاد قصر(بچم باادبه)
جیمین:مثلا ولیعهد رو حاملستا!!!
تهیونگ:هیونگ شاید دختر باشه
جیمین:اونوقت باید یک زن دیگه بگیری ملکه مادرو که میشناسی(جیمین داداش اصلی تهیونگ نیست از یکی از زن های پادشاه یعنی پدر جیمین و تهیونگ)
تهیونگ عصابش با این حرف جیمین به هم ریخت
تهیونگ:قرار نیست همچین اتفاقی بیفته(داد)
تهیونگ:حتی اگر دختر باشه هم زن دیگه ای نمیگیرم(عصبی)
ورفت توی اتاقش و درم محکم بست!!!
جیمین ویو:
من قصد بدی ز حرفم نداشتم چرا عصبانی شد؟
ا/ت ویو:
خواب بودم با صدایی بیدار شدم فهمیدم یکی توی خونست خیلی ترسیده بودم شروع کردم گریه کردن و اسم تهیونگ رو صدا میزدم
بعد بوی سوختگی به مشامم خورد بعد یادم نمیاد چی شد انگار بیهوش شدم
تهیونگ ویو:
شب خوابم نمیبرد به حرفی که هیونگ گفت فکر می کردم که جیمین هیونگ بدون در زدن امد توی اتاقم خیلی نگران بود
جیمین:تهیونگ بلند شو بدوووووو!!!
تهیونگ:چی شده؟؟؟؟!!!
جیمین:خونه ای که ا/ت یعنی ملکه توش بود اتیش گرفته!!!!
تهیونگ:چی؟؟؟؟
پرش زمانی به ساختمان ا/ت:
رسیدم اونجا سریع پیاده شدم دیدم ا/ت......
حمایت کنید
جیمین:سلام پادشاه (تعظیم کوتاه)
تهیونگ:سلام هیونگ....گفتم باهام راحت باش!!!
جیمین:باشه باشه (لبخند)
جیمین:چه خبر از ملکه و ولعهد اینده(لبخند)
تهیونگ:عالی فقط داشتم میومدم دوباره شروع کرد گریه کردن
جیمین:بنظرم دیگه باید بهشون....بهش بگی بیاد قصر(بچم باادبه)
جیمین:مثلا ولیعهد رو حاملستا!!!
تهیونگ:هیونگ شاید دختر باشه
جیمین:اونوقت باید یک زن دیگه بگیری ملکه مادرو که میشناسی(جیمین داداش اصلی تهیونگ نیست از یکی از زن های پادشاه یعنی پدر جیمین و تهیونگ)
تهیونگ عصابش با این حرف جیمین به هم ریخت
تهیونگ:قرار نیست همچین اتفاقی بیفته(داد)
تهیونگ:حتی اگر دختر باشه هم زن دیگه ای نمیگیرم(عصبی)
ورفت توی اتاقش و درم محکم بست!!!
جیمین ویو:
من قصد بدی ز حرفم نداشتم چرا عصبانی شد؟
ا/ت ویو:
خواب بودم با صدایی بیدار شدم فهمیدم یکی توی خونست خیلی ترسیده بودم شروع کردم گریه کردن و اسم تهیونگ رو صدا میزدم
بعد بوی سوختگی به مشامم خورد بعد یادم نمیاد چی شد انگار بیهوش شدم
تهیونگ ویو:
شب خوابم نمیبرد به حرفی که هیونگ گفت فکر می کردم که جیمین هیونگ بدون در زدن امد توی اتاقم خیلی نگران بود
جیمین:تهیونگ بلند شو بدوووووو!!!
تهیونگ:چی شده؟؟؟؟!!!
جیمین:خونه ای که ا/ت یعنی ملکه توش بود اتیش گرفته!!!!
تهیونگ:چی؟؟؟؟
پرش زمانی به ساختمان ا/ت:
رسیدم اونجا سریع پیاده شدم دیدم ا/ت......
حمایت کنید
۵.۹k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.