do not leave me
do not leave me
p8☆
ویو ات
منو کوک حاضر شده بودیم که بریم دور بزنیم داشتیم تو جنگل دور میزدیمو باهم میخندیدیم که گوشی کوک زنگ خورد منم برام مهم نبود
کوک: ات یه مهمون داریم
ات: کیه
کوک: همون دختر دیشبیه
ات: کوک دیونه شدی
کوک: ات لطفا بخدا هیچکاری نمیکنم تو کنارم باش
ات: باش چرا می خوا
حرفم تموم نشده بود که گوشیم زنگ خورد تا رفتم جواب بدم کوک گوشیه گرفت مونده بودم چیشده
ات: چیشد
کوک: هیچی بابا فعلا از گوشیت استفاده نکن
ات: اکی باش ولی چرا
کوک: همینکه من میگم(یکم داد)
ات: ب.. باش(با بغض)
کوک ات و محکم بغل میکنه و میگه
کوک: ببخشید کوچولو عصابم خورد بود ناراحت نشو
ات: باشع حالا بریم دور بزنیم
کوک: بریم عشقم (منم می خواممممم🗿😐)
ات و کوک باهم دور زدند و بعذش برگشتن خونه
پرش به زمانی که هه سو رسید
هه سو: سلام ات سلام کوکی
ات: سلام
کوک: بهتره بگی مستر جئون
نمی دونم چرا ولی از این حرف کوک خیلی خوشحال شدم
هه سو: چشم مستر جئون
ویو هه سو
ایششش دختره زشت ( عشقم ات اینه نیست که خودتو نوش نگاه کنی) فک کرده کیه به کوکمن میچسبه خودم میکشمش عنتر ( برو بمیر باباااااا برو بزا باد بیاد بابااااااا🗿😐)
ات: خوب من میرم اب میوه بیارم
کوک: عشقم منم میام کمکت
هه سو: مستر جئون یه لحظه این کاریکه قرار بود باهم انجام بدیم چیشد
ویو کوک
با این حرفش قلبم گرفت اگر ات میفتمید قطعا ترکم میکرد
کوک: فعلت مشخص نیست
ههسو: میگم به ات بگیم شاید راه حلی داشته باشه ( پوز خند😏)
کوک: نه نیازی نیست ات بدونه
ات: اگر مشکلی هست بهم بگو
کوک: نه عزیزم مشکلی نیست تو برو ابمیوه ببار
ات: اکی باش
کوک: ببین هه سو اگر ات بویی از این قضیه ببره خودم میکشمت
هه سو: به من چه اشتباه تو بالاخره که میفهه
کوک: من یه غلطی کردم ولی تو جرئت داری حرف بزن
هه سو: پس ولش کن
کوک: چیییی
هه سو: همینکه شنیدی ولش کن بیا بامن
کوک: هه با تو. تو لیاقت نداری
هه سو: پس بشین ببین ات چجوری ولت میکنه
کوک: هر کاری هم بکنی من ات و ول نمیکنم
هه سو: میببنیم
ات: ابمیوه ها رو اوردم ( ات داشته خودش اب میوه درست میکرده برا همین طول میکشه)
کوک: مرسی عشقم
هه سو: ممنون ات
ات: خواهش میکنم
پرش به زمان خواب
ات: هه سو اگر سختت نیست می تونی رو مبل بخوابی
هه سو تو مغزش: ایششش دختره هرزه عوضی( لقب خودتو رو دیگران نزار😎)
هه سو: نه عزیزم مشکلی ندارم
کوک: ات عشقم بیا منو تو بریم بخوابیم
ات: باشه عزیزم صبر کن به ههسو وسیله بدم
کوک: باشه
کوک محکم بغلم کرد که دیدم هه سو امد گفتات باید یچیزی بهت بگم پاشو
ات: باشع الان
کوک: ات و هیچ جا نمیاد برو بخواب
هه سو: اخه یه اتفاق زنونه برام افتادع
ات: کوک عزیزم الان برمیگردم
کوک: هوففففف باشع
تموم شد بنظرت کوک چیکار کرده که ات نباید بدونه؟ 💜
p8☆
ویو ات
منو کوک حاضر شده بودیم که بریم دور بزنیم داشتیم تو جنگل دور میزدیمو باهم میخندیدیم که گوشی کوک زنگ خورد منم برام مهم نبود
کوک: ات یه مهمون داریم
ات: کیه
کوک: همون دختر دیشبیه
ات: کوک دیونه شدی
کوک: ات لطفا بخدا هیچکاری نمیکنم تو کنارم باش
ات: باش چرا می خوا
حرفم تموم نشده بود که گوشیم زنگ خورد تا رفتم جواب بدم کوک گوشیه گرفت مونده بودم چیشده
ات: چیشد
کوک: هیچی بابا فعلا از گوشیت استفاده نکن
ات: اکی باش ولی چرا
کوک: همینکه من میگم(یکم داد)
ات: ب.. باش(با بغض)
کوک ات و محکم بغل میکنه و میگه
کوک: ببخشید کوچولو عصابم خورد بود ناراحت نشو
ات: باشع حالا بریم دور بزنیم
کوک: بریم عشقم (منم می خواممممم🗿😐)
ات و کوک باهم دور زدند و بعذش برگشتن خونه
پرش به زمانی که هه سو رسید
هه سو: سلام ات سلام کوکی
ات: سلام
کوک: بهتره بگی مستر جئون
نمی دونم چرا ولی از این حرف کوک خیلی خوشحال شدم
هه سو: چشم مستر جئون
ویو هه سو
ایششش دختره زشت ( عشقم ات اینه نیست که خودتو نوش نگاه کنی) فک کرده کیه به کوکمن میچسبه خودم میکشمش عنتر ( برو بمیر باباااااا برو بزا باد بیاد بابااااااا🗿😐)
ات: خوب من میرم اب میوه بیارم
کوک: عشقم منم میام کمکت
هه سو: مستر جئون یه لحظه این کاریکه قرار بود باهم انجام بدیم چیشد
ویو کوک
با این حرفش قلبم گرفت اگر ات میفتمید قطعا ترکم میکرد
کوک: فعلت مشخص نیست
ههسو: میگم به ات بگیم شاید راه حلی داشته باشه ( پوز خند😏)
کوک: نه نیازی نیست ات بدونه
ات: اگر مشکلی هست بهم بگو
کوک: نه عزیزم مشکلی نیست تو برو ابمیوه ببار
ات: اکی باش
کوک: ببین هه سو اگر ات بویی از این قضیه ببره خودم میکشمت
هه سو: به من چه اشتباه تو بالاخره که میفهه
کوک: من یه غلطی کردم ولی تو جرئت داری حرف بزن
هه سو: پس ولش کن
کوک: چیییی
هه سو: همینکه شنیدی ولش کن بیا بامن
کوک: هه با تو. تو لیاقت نداری
هه سو: پس بشین ببین ات چجوری ولت میکنه
کوک: هر کاری هم بکنی من ات و ول نمیکنم
هه سو: میببنیم
ات: ابمیوه ها رو اوردم ( ات داشته خودش اب میوه درست میکرده برا همین طول میکشه)
کوک: مرسی عشقم
هه سو: ممنون ات
ات: خواهش میکنم
پرش به زمان خواب
ات: هه سو اگر سختت نیست می تونی رو مبل بخوابی
هه سو تو مغزش: ایششش دختره هرزه عوضی( لقب خودتو رو دیگران نزار😎)
هه سو: نه عزیزم مشکلی ندارم
کوک: ات عشقم بیا منو تو بریم بخوابیم
ات: باشه عزیزم صبر کن به ههسو وسیله بدم
کوک: باشه
کوک محکم بغلم کرد که دیدم هه سو امد گفتات باید یچیزی بهت بگم پاشو
ات: باشع الان
کوک: ات و هیچ جا نمیاد برو بخواب
هه سو: اخه یه اتفاق زنونه برام افتادع
ات: کوک عزیزم الان برمیگردم
کوک: هوففففف باشع
تموم شد بنظرت کوک چیکار کرده که ات نباید بدونه؟ 💜
۱۰.۰k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.