پارت ۱۰ دست نیافتنی
پارت ۱۰ دست نیافتنی
۲ساعت بعد
یونجی چقدر خوب بود سریاله مگه نه
یونجی : اره خوب بود ولی میخوام نویسنده رو پاره کنم
ا/ت: چرا
یونجی: چون نویسنده بی فانوس پسره کراش رو کشت ( اینو همه ی زخم خورده ها میفهمند 🤌🏻😂)
ا/ت: ........
یونجی : سکوت علامت رضایت 🤌🏻
ا/ت : یونجی الان ساعت ۴ هست بهتر اماده بشیم برای خرید
یونجی : فکر خوبیه ا/ت
ا/ت پس من میرم کم کم آماده شم اوکی
یونجی : اوکی
ویو ا/ت :
از اتاق یونجی اومدم بیرون و رفتم تو اتاقم و دستگیره رو کشیدم و وارد اتاق شدم و به سمت حموم راهی شدم
۵ مین بعد
هیچی نمیتونه مثل حموم آدم رو سر حال نمیاره
رفتم جلوم میز ارایشیم و شروع به خشک کردن موهام کردم بعد موهام رو یکم حالت دادم و شروع به میکاپ کردن کردم
پایان ویو:
ویو نویسنده (عه من😂💔🚶🏻♀️)
ا/ت و یونجی آماده شدن و به سمت در رفتن و یونجی دستگیره رو کشید که دید تهیونگ پشت دره .....
۲ساعت بعد
یونجی چقدر خوب بود سریاله مگه نه
یونجی : اره خوب بود ولی میخوام نویسنده رو پاره کنم
ا/ت: چرا
یونجی: چون نویسنده بی فانوس پسره کراش رو کشت ( اینو همه ی زخم خورده ها میفهمند 🤌🏻😂)
ا/ت: ........
یونجی : سکوت علامت رضایت 🤌🏻
ا/ت : یونجی الان ساعت ۴ هست بهتر اماده بشیم برای خرید
یونجی : فکر خوبیه ا/ت
ا/ت پس من میرم کم کم آماده شم اوکی
یونجی : اوکی
ویو ا/ت :
از اتاق یونجی اومدم بیرون و رفتم تو اتاقم و دستگیره رو کشیدم و وارد اتاق شدم و به سمت حموم راهی شدم
۵ مین بعد
هیچی نمیتونه مثل حموم آدم رو سر حال نمیاره
رفتم جلوم میز ارایشیم و شروع به خشک کردن موهام کردم بعد موهام رو یکم حالت دادم و شروع به میکاپ کردن کردم
پایان ویو:
ویو نویسنده (عه من😂💔🚶🏻♀️)
ا/ت و یونجی آماده شدن و به سمت در رفتن و یونجی دستگیره رو کشید که دید تهیونگ پشت دره .....
۱۳.۳k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.