BLACK WHITE part10

پدر بزرگ ادامه داد..
پدر بزرگ پارک=ولی ما نمیتونیم اجازه بدیم چنین چیزی مانع موفقیت های اینده دو شرکت بشه ما تصمیم گرفتیم وصلت هیونجین و جیسو رو ببینیم.
جیسو از تعجب دهنش باز مونده بود.از روی مبل بلند شد
جیسو=پدربزرگ چی دارین میگین؟
دختر به هیونجین نگاه کرد تا اون هم اعتراضی بکنه اما اون پسر هنوزم خیلی سرد و بی تفاوت نشسته بود و به گلاس توی دستش نگاه میکرد.جوری که انگار چنین چیزی براش عادی بود.
نا مادری جیسو=دختر بشین سر جاتتت(با داد)
جیسو(زیر لب)=تو کی هستی که به من دستور بدی
پدربزرگ پارک=جیسو دخترم بشین
هه نا که انگار تازه لود شده بود ناله ای سر داد.
هه نا=پدر بزرگ شما قول ازدواج منو با هیونجین اوپا بهم دادیننننننن
هیونجین که داشت چپ چپ به هه نا نگاه میکرد و میشد کمی خشمو توی چهرش دید اروم زمزمه کرد..
هیونجین=اوپا؟!
هه نا ادامه داد=قطعا اوپا نمیخواد با زن مطلقه ازدواج کنه.
و بعد پوزخندی زد.
جیسو نفسشو حبس کرده بود تا هه نا رو با فوش یکی نکنه.نمیخواست توی اولین دیدارش با کراشش اینطوری ضایع بشه.پس ریلکس و بیتفاوت ادامه داد
جیسو=عزیزم نتیجه ازدواج اجباری همین میشه
پدر بزرگ پارک=هر دوتون ساکت بشیددد
پدر بزرگ هوانگ=جیسو و هیونجین نمخواید کمی باهم صحبت کنید؟
جیسو میخواست مخالفت کنه اما با به یاد اوردن مشکل رزی دستش رو به سمت پله ها دراز کرد و به هیونجین نگاه کرد.
جیسو=اتاق مهمان طبقه بالاست
هیونجین تا اتاق مهمان دختر رو همراهی کرد.وارد اتاق شدن.
جیسو=بفرمایید بشینید
بعد نشستن جیسو ادامه داد=ببینید اقای هوانگ من اصلا نمی خوام این ازدواج اتفاق بیفته قبلا هم ازدواج ناموفق داشتم پس نمیخوام دوباره ازدواج کنم پس بیاین بگ....
هیونجین که تا اون موقع سکوت کرده بود پرید وسط حرف دختر
هیونجین=هی خانم پارک فک کردی من میخوام انجامش بدم؟
و بعد پوزخندی زد و ادامه داد=منم مثل شما مجبورم اما دلیل من قانع کننده تره....من باید مدیر عامل نیوز بشم...نمیتونم بزارم بخاطر ترس شما از ازدواج بخاطر ازدواج ناموفق قبلیتون شرکت از چنگم در بره.(سرد و خشن)
جیسو= خب میتونید بگید از همون اول از هه نا خوشتون میومده...
هیونجین=نکنه توقع داری بقیه عمرمو با اون روانی چندش سر کنم؟
جیسو قهقهه ای زد
جیسو= توی این مورد باهاتون موافقم....ولی احیانا شما برای پروژه فضای تفریحی هاندونگ برای جلب توجه شهرداری نیاز به سهام شرکت ساخت و ساز زیرمجموعه شهرداری ندارین؟
هیونجین=شما از کجا میدونید؟
جیسو=من قبل از معاشرت با هر ادمی چیزایی که بهشون نیاز داره رو بررسی میکنم...
هیونجین=خب..
جیسو=از اونجایی که بیشتر پروژه های موفق گروه ما توسط من انجام شده یعنی بهتره بگم طی 7 سالی که توی این شرکت کار کردم هیچ پروژه ناموفقی نداشتم و دو سال پیش شهرداری برای ساخت فضای سبز شرقی رودخانه هان نیاز به شرکت بزرگی مثل ما داشت سوابق شرکت رو چک کرد و من رو به عنوان شریک انتخاب کرد.
هیونجین=خب به من چه ربطی داره؟(پسرم دندون رو جیگر بزار)
جیسو=دقیقا ربطش همینجاست..اونا برای جلب توجه و اعتمادم 15 درصد از سهام شرکت ساخت و سازشون که شما به سهامشون احتیاج دارین رو به من واگذار کردن و الان طی دوسال سهامم دو برابر شده یعنی 30 درصد.من بعد شهرداری بزرگترین سهام دار اون شرکتم.
هیونجین=30 درصد؟
جیسو=بله 30 درصد .
دخترنمودار درصد سهام رو سمت پسر گرفت.
هیونجین خودشو جمع و جور کرد
هیونجین=خب 30 درصد سهامتون مبارکتون باشه چرا به من نشون میدین؟
جیسو=من میخوام 25 درصد سهامم رو با 75 درصد قیمت بهتون بفروشم.
هیونجین=خوبه اما قطعا شرطی هم داره نه؟
جیسو=دقیقا 3 تا شرط داره که خیلیم سخت نیستن
هیونجین=و من چطوری بهتون اعتماد کنم؟
جیسو=قرار داد مینویسیم...
.
.
.
.
خوشگلا سلام مجددددد
ازونجایی که خیلی منتظر پارت بعدی بودین یه پارت طولانی برا یتشکر از حمایتاتون نوشتممم
حال میکنین چقد جیسو گنگ و باهوشههه
احتمالا پارت بعدیwall رو هم امروز مینویسمممم
ناظر ماهم گزارش نکننننن*-*
#فیک
#استری_کیدز
#بلک_پینک
#بی_تی_اس
#سناریو
#کیپاپ
#رزی
#هیونجین
#کیدراما
#فیک
#هان
#اسلایم
#روتین
#جنی
#لینو