پارت اول چندپارتی هیونجین

ویو هیونجین :

روز اول مدرسه بود خوش گذشت و زنگ آخر بود با اینکه همه دخترااا عاشقم بودن و سر من دعوا میکردن حتا میگفتن اجازه با توعه و میایم زیر*ت میخابیم ولی من بازم بی هیچ کدومشون اهمیت نمیزاشتم
چند هفته یی میشد ک گذشته بود از مدرسه هاااا
تو حیات مدرسه با اکیپمون(دختر پسرن ولی دخترا دوستایی هیونن) داشتیم راه میرفیتم همینجوری دور برمو داشتم نگاه میکردم یه دختریو دیدم ک یه گوشه مدرسه با رفیقش نشیته بود آشنا برام نبود چون تا حالا ندیده بودمش تو مدرسه رفیقم زود اومد پیشم گفت:
رفیقش : عه این دختره هیون میشناسیش؟
هیون : ن چطور؟
رفیق : من رو این دختره کراشمه هااااااا
هیون : چ؟ کراشی؟ نباش
رفیقش : چرااا ؟
جوابشو ندادم و دست رفیقمو بلند کردمو رفتم سمت دختره بهش گفتم این رفیقم روت کراشه بعد دختره عمینجوری ماط مونده بود و هیچی نمیگفت رفیقم خجالت کشید و پا پس کشید ک از اون ور دوست دخترش اومد و گفت :
دوست دختر رفیقش : کو*نی منو مگه نداشتی رو یکی دیگه کراش میزنی صگگ؟؟:/
رفیقش : خوبببب.......(زیاد مهم نیستن دعوا کردن ولی جور شدن)
.

بچها پارت بعدو بزارم؟؟؟؟

#فیک_هیونجین
#فیک_استرکیدز