زندگی با طعم ترس پارت۷
برگشتم سمت سوجون و منتظر نگاش کردم که
سوجون:خب راستشو بخوای یکم سخته ولی خب خوراک خودته
ا.ت: خب؟؟؟؟؟
سوجون:خو یه کمپانی طراح لباس نیاز داره منم رفتم تورو بهشون معرفی کردم...میخوای اونجا کار کنی؟
ا.ت:آره کی برم واسه معرفی کردن خودم؟
سوجون:امروز ساعت۳ بعد از دانشگاه
ا.ت:اوکی
(پرش زمانی به ساعت ۳)
از دانشگاه اومدم بیرون و دویدم خونه همینکه رسیدم خونه یه بولیز و دامن خیلی خوشگل پوشیدم و بعد از برداشتن طرحام رفتم به آدرسی که سوجون داده بود.
رسیده بودم به کمپانی که یهو با دیدن انبوه آدما اخمام توهم رفت
(یک ساعت بعد)
حدود یه ساعت گذشت که نوبت من شد رفتم تو اتاق و مصاحبه شروع شد
$:خودتو معرفی کن
ا.ت:بله من کیم ا.ت هستم ۲۰ سالمه و تو بهترین دانشگاه سئول دانشجو هستم.
$:خب باید به طرحات نگاه کنم.
ا.ت:بله حتما
طرحام رو دادم بهش که بعد از ۳۰مین چنتا برگه بهم داد
$:پرشون کن از فردا شروع به کار کن.
با خوشحالی برگه هارو پر کردم و بعد از تحویل گرفتن طرحام از کمپانی زدم بیرون
شرط
۸تا لایک
۶تا کامنت
همینکه شرط کامل شه پارت جدید رو میزارم
سوجون:خب راستشو بخوای یکم سخته ولی خب خوراک خودته
ا.ت: خب؟؟؟؟؟
سوجون:خو یه کمپانی طراح لباس نیاز داره منم رفتم تورو بهشون معرفی کردم...میخوای اونجا کار کنی؟
ا.ت:آره کی برم واسه معرفی کردن خودم؟
سوجون:امروز ساعت۳ بعد از دانشگاه
ا.ت:اوکی
(پرش زمانی به ساعت ۳)
از دانشگاه اومدم بیرون و دویدم خونه همینکه رسیدم خونه یه بولیز و دامن خیلی خوشگل پوشیدم و بعد از برداشتن طرحام رفتم به آدرسی که سوجون داده بود.
رسیده بودم به کمپانی که یهو با دیدن انبوه آدما اخمام توهم رفت
(یک ساعت بعد)
حدود یه ساعت گذشت که نوبت من شد رفتم تو اتاق و مصاحبه شروع شد
$:خودتو معرفی کن
ا.ت:بله من کیم ا.ت هستم ۲۰ سالمه و تو بهترین دانشگاه سئول دانشجو هستم.
$:خب باید به طرحات نگاه کنم.
ا.ت:بله حتما
طرحام رو دادم بهش که بعد از ۳۰مین چنتا برگه بهم داد
$:پرشون کن از فردا شروع به کار کن.
با خوشحالی برگه هارو پر کردم و بعد از تحویل گرفتن طرحام از کمپانی زدم بیرون
شرط
۸تا لایک
۶تا کامنت
همینکه شرط کامل شه پارت جدید رو میزارم
۲.۷k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.