Part 7
Part 7
که لی جون در رفت منم کل بنزین و ریختم و بمب و روی دبه ها گزاشتم خب آره دیگه تا پنج دقیقه دیگه اینجا روی هواس
بابای .
از اون جا زدم بیرون ، که شرکت رفت رو هوا جان چه قدر قشنگ شد ۵ ساله دیگه این کارو نکردم ......
سوار ماشین شدم و برگشتم مزرعه دلم برای ات تنگ شده بود هی ولی قول دادم تا قرون قرون پول اون و انتقام شو میگیرم
حتی اگر به قیمت جونم باشه
رفتم توی طویله و کارای عقب مونده رو انجام دادم میدونستم قراره مهمون بیاد و خیلی خوش میگذره بهم
لایک ۵
کامنت ۲
فالو کنید پلیز
که لی جون در رفت منم کل بنزین و ریختم و بمب و روی دبه ها گزاشتم خب آره دیگه تا پنج دقیقه دیگه اینجا روی هواس
بابای .
از اون جا زدم بیرون ، که شرکت رفت رو هوا جان چه قدر قشنگ شد ۵ ساله دیگه این کارو نکردم ......
سوار ماشین شدم و برگشتم مزرعه دلم برای ات تنگ شده بود هی ولی قول دادم تا قرون قرون پول اون و انتقام شو میگیرم
حتی اگر به قیمت جونم باشه
رفتم توی طویله و کارای عقب مونده رو انجام دادم میدونستم قراره مهمون بیاد و خیلی خوش میگذره بهم
لایک ۵
کامنت ۲
فالو کنید پلیز
۳.۲k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.