زندگی من پارت 2
زندگی من پارت 2
ات: که یهو زنگ خورد رفتم پیش دوستام چوک اونا هم توی این دانشگاه بودن
کوک: رفتم بیرون داشتم توی حیاط میچرخیدم که دیدم یه پسره میخاد از ات لب بگیره عصبی شدم امدم برم که
دیدم ات خودش یه دونه با پا زد توی کیر یارو یهو یه مشتم زد تو صورتش که پسرل افتاد زمین داشتم از خندا منفجر میشدم که دیدم ات اومد سمتم
ات: توام دلت میخاد؟
کوک: برو اونور بابااا پروو
ات: کی جلو راتو گرفت حالاا موام اودتی
کوک: تعجب کروم چون کسی ج عت نداشت اینطوری باهام حرف بزنه
کوک: زیاد حرف نزن وگرنه حالتو میگیرم یهو بردمش یکی از کلاسای خالی
ات: یهو منو برد یکی از کلاسا درم قفل کرد یااااا درو باز کن
کوک : نمیخام یهو رفتم جلو همین طوری میرفتم جلو که خورد به دیوار
یهو خیلی وحشیانه شروع کروم به بوسیدنش بعد ۱۰ مین جدا شدم که گفتم
کوک: دوست دادم
ات: من دوست ندارم
کوک: چراا( ناراحت )
ات: دوست ندارم عاشقتم
کوک: منم ( لبخند خرگوشی)
ات: بریم الان کلاس شروع میشه هاااا
کوک: بریم
ات: یهو یه دستی روی پام حس کردم دیدم کوکه
کوک بس کن( اروم)
کوک: حرف بزنی داد میزنم
ات: دیدم نمیتونم کاری کنم بیخیال شدم
کوک: زنگ خورد یهو اتو براید استایل بغل کردموبردم سمت ماشین سوارش تو ماشین رو پای من نشسته بود چون من گفتم
ات : یهو زد بغل
کوک: بیبی میشه ببوسمت
ات: اره
کوک: یهو شدوع کردم به بوسیدنش یهو یه اخ ریزی گفتو از فرصت استفاده کردمو زبونمو بردم داخل دهنش چرخوندم
ات: ازش جدا شدم گفتم بسه دیه
کوک : اوک
ات :دوباره راه افتادیم که کوک..........
درخاستی دادیر پی وی بگید🤍
ات: که یهو زنگ خورد رفتم پیش دوستام چوک اونا هم توی این دانشگاه بودن
کوک: رفتم بیرون داشتم توی حیاط میچرخیدم که دیدم یه پسره میخاد از ات لب بگیره عصبی شدم امدم برم که
دیدم ات خودش یه دونه با پا زد توی کیر یارو یهو یه مشتم زد تو صورتش که پسرل افتاد زمین داشتم از خندا منفجر میشدم که دیدم ات اومد سمتم
ات: توام دلت میخاد؟
کوک: برو اونور بابااا پروو
ات: کی جلو راتو گرفت حالاا موام اودتی
کوک: تعجب کروم چون کسی ج عت نداشت اینطوری باهام حرف بزنه
کوک: زیاد حرف نزن وگرنه حالتو میگیرم یهو بردمش یکی از کلاسای خالی
ات: یهو منو برد یکی از کلاسا درم قفل کرد یااااا درو باز کن
کوک : نمیخام یهو رفتم جلو همین طوری میرفتم جلو که خورد به دیوار
یهو خیلی وحشیانه شروع کروم به بوسیدنش بعد ۱۰ مین جدا شدم که گفتم
کوک: دوست دادم
ات: من دوست ندارم
کوک: چراا( ناراحت )
ات: دوست ندارم عاشقتم
کوک: منم ( لبخند خرگوشی)
ات: بریم الان کلاس شروع میشه هاااا
کوک: بریم
ات: یهو یه دستی روی پام حس کردم دیدم کوکه
کوک بس کن( اروم)
کوک: حرف بزنی داد میزنم
ات: دیدم نمیتونم کاری کنم بیخیال شدم
کوک: زنگ خورد یهو اتو براید استایل بغل کردموبردم سمت ماشین سوارش تو ماشین رو پای من نشسته بود چون من گفتم
ات : یهو زد بغل
کوک: بیبی میشه ببوسمت
ات: اره
کوک: یهو شدوع کردم به بوسیدنش یهو یه اخ ریزی گفتو از فرصت استفاده کردمو زبونمو بردم داخل دهنش چرخوندم
ات: ازش جدا شدم گفتم بسه دیه
کوک : اوک
ات :دوباره راه افتادیم که کوک..........
درخاستی دادیر پی وی بگید🤍
۱۲.۹k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.