تو مال منی پارت 41
فلش بک به زمانی که تهیونگ به اتاق رفت
آنجلا: توی خواب و بیداری بودم که تخت بالا پایین شد لحظه ای نکشید که به طرف مخالفم برگردونده شدم و توی کوره آتیش قرار گرفتم با حس دست گرمش روی شک*مم و حرکتش کا آرومم میکرد برای این که گرمای وجودش رو حس کنم دستام رو دو*ر گر*دنش انداختم و بیشتر خودمو بهش چسبو*ندم با ایستادن حرکت دستش چشامو باز کردم با موهای فرش که روی چشاش افتاده بود ل*بای برجستش چشای کشیدش صورتش کشیدش این تمام ویژگی هایی بود که ی مرد جذاب میتونست داشته باشه یعنی واقعا عاشق شدم؟ من که از مردا گریز بودم!توی ۳ یا دو هفته عاشق مرد فرانسوی شدم که حتی حاظره به خاطر من خاندان مافیا یا ایتالیایی رو پشت سر بزاره کیم تهیونگ تو با قلب من چیکار کردی هنوز هم طمع شیرین و داغی ل*بات تو مشاممه همچنان خیره به ل*ب هاش بودم ولی تاقت من عاشق دوری از ل*ب هایی که دیشب چشیدم رو نداشت و فاصله رو به صفر رسوندم ولی طولی نکشید که عقب کشیدم اما دستش ثانیه ای پشت سرم رفت و محکم ل*بامون بهم برخورد کرد با دست دیگش پشت کم*رم رو چسبید هر دو هم دیگر رو میبو*سیدیم با کمبود نفس جدا شدیم پیشونی هامون رو بهم چسبوندیم که
تهیونگ: هیچ وقت بو*سه رو تا حدی که نفست ببره قطع نکن چون عشق زمانی معلوم میشه که هر دو طرف با نبود نفس باز هم ادامه بدن این نشانه عشقه که حتی در پای رفتن به گور و مرگ باز هم همو دوس دارن توی یک کتاب فرانسوی نوشته بود(آروم و خمار)
آنجلا: کیم تهیونگ!میخوام اعترافی کنم!
تهیونگ: تمام روحم با توعه رز باغم
آنجلا: درسته که توی بیشتر باغ و جنگل ها رشد کردم و مردم ولی وقتی توی باغ تو رشد کردم و باغ بون رو دیدم از همون روز آرزو کردم که کاش باغبون تا ابد مال من بود، کیم تهیونگ یکی اینجا دیوانه وار دوست داره تا حدی که حاظره برات پژمرده بشه!
تهیونگ:تو مال منی! چون باغبون دلشو رو بین این همه گل رز سفید عاشق تنها گل رز قرمز باغش باخته!
عاشقم رز قرمزم
آنجلا: منم عاشقتم باغبون دل باخته!
ویو حال
جیمین: پس باید هرچه سریع تر مراسم ازدواج بگیریم!
آنجلا: فعلا عجله ای نیس ما میخوام بیشتر باهم آشنا بشیم
جیمین:ولی مردم...
تهیونگ:....
عکس اتاق و ویلایی که تهیونگ و انجلا اونجا بودن اسلاید های بعد
آنجلا: توی خواب و بیداری بودم که تخت بالا پایین شد لحظه ای نکشید که به طرف مخالفم برگردونده شدم و توی کوره آتیش قرار گرفتم با حس دست گرمش روی شک*مم و حرکتش کا آرومم میکرد برای این که گرمای وجودش رو حس کنم دستام رو دو*ر گر*دنش انداختم و بیشتر خودمو بهش چسبو*ندم با ایستادن حرکت دستش چشامو باز کردم با موهای فرش که روی چشاش افتاده بود ل*بای برجستش چشای کشیدش صورتش کشیدش این تمام ویژگی هایی بود که ی مرد جذاب میتونست داشته باشه یعنی واقعا عاشق شدم؟ من که از مردا گریز بودم!توی ۳ یا دو هفته عاشق مرد فرانسوی شدم که حتی حاظره به خاطر من خاندان مافیا یا ایتالیایی رو پشت سر بزاره کیم تهیونگ تو با قلب من چیکار کردی هنوز هم طمع شیرین و داغی ل*بات تو مشاممه همچنان خیره به ل*ب هاش بودم ولی تاقت من عاشق دوری از ل*ب هایی که دیشب چشیدم رو نداشت و فاصله رو به صفر رسوندم ولی طولی نکشید که عقب کشیدم اما دستش ثانیه ای پشت سرم رفت و محکم ل*بامون بهم برخورد کرد با دست دیگش پشت کم*رم رو چسبید هر دو هم دیگر رو میبو*سیدیم با کمبود نفس جدا شدیم پیشونی هامون رو بهم چسبوندیم که
تهیونگ: هیچ وقت بو*سه رو تا حدی که نفست ببره قطع نکن چون عشق زمانی معلوم میشه که هر دو طرف با نبود نفس باز هم ادامه بدن این نشانه عشقه که حتی در پای رفتن به گور و مرگ باز هم همو دوس دارن توی یک کتاب فرانسوی نوشته بود(آروم و خمار)
آنجلا: کیم تهیونگ!میخوام اعترافی کنم!
تهیونگ: تمام روحم با توعه رز باغم
آنجلا: درسته که توی بیشتر باغ و جنگل ها رشد کردم و مردم ولی وقتی توی باغ تو رشد کردم و باغ بون رو دیدم از همون روز آرزو کردم که کاش باغبون تا ابد مال من بود، کیم تهیونگ یکی اینجا دیوانه وار دوست داره تا حدی که حاظره برات پژمرده بشه!
تهیونگ:تو مال منی! چون باغبون دلشو رو بین این همه گل رز سفید عاشق تنها گل رز قرمز باغش باخته!
عاشقم رز قرمزم
آنجلا: منم عاشقتم باغبون دل باخته!
ویو حال
جیمین: پس باید هرچه سریع تر مراسم ازدواج بگیریم!
آنجلا: فعلا عجله ای نیس ما میخوام بیشتر باهم آشنا بشیم
جیمین:ولی مردم...
تهیونگ:....
عکس اتاق و ویلایی که تهیونگ و انجلا اونجا بودن اسلاید های بعد
۳۷.۳k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.