fake kook
fake kook
part*⁴⁴
کوک: راسته؟
م.ک: که چی
کوک: من میخوام با لویی ازدواج کنم؟
م.ک: اره راسته
کوک: مامان من نمیخوام
م.ک: مگه دسته منه
کوک: مامان خودت دوس داری لویی عروست بشه
م.ک: نه
کوک: پس منم نمیخوامش اون تا ده دقیقه پیش داشت درباره دوس پسراش باهامون صحبت میکرد الان من برم باهاش ازدواج کنم
م.ک: پدربزرگتو بگو
کوک: اون قبول نمیکنه
م.ک: دیگه نمیدونم ولی اگه ا.ت بود میخواستیش
کوک: اره میخواستم نمیشه با پدربزرگ حرف بزنید ا.ت رو بزاره جای لویی
م.ک: دست من که نیست
کوک: مامان خودت میخوای ا.ت عروست بشه؟
م.ک: اره میخوام چرا نخوام دختری به این مهربونی
کوک: خوشگلی بگو هنوز
م.ک: زیاد میشه
کوک: اره
م.ک: 😂
کوک: 😂
م.ک: خیلی دوسش داری
کوک: امم خیلی بیش از حد
م.ک: او چی
کوک: نمیدونم ولی چند ماهی میشه قرار میزاریم
م.ک: دروغ؟
کوک: نه بخدا راس میگم
م.ک: پدر و مادر ا.ت میدونن
کوک: نه فقط خودمو ا.ت دایان و جینوس و مامان بزرگ
م.ک: مامان بزرگ هم میدونه؟
کوک: اول از همه فهمید
م.ک: شاید مامان بزرگت با پدربزرگت صحبت کرد
کوک: امیدوارم وگرنه من حوصله این دختررو ندارم
م.ک:باهاش ازدواج کردی اذیتش نکن منم حوصله عمتو ندارم
کوک: چه ربطی به عمه دارم
ا.ت: زن عمو
م.ک: جانم
ا.ت: گفتم نشینید تو حیاط براتون نوشیدنی اوردم
م.ک: چرا فقط دوتا پس جونگکوک چی
ا.ت: نه این برای شماست
م.ک: خودت چی
ا.ت: من نمیخورم
م.ک: خب باشه دستت درد نکنه
ا.ت: نوش جونتون
کوک: مامان ببین عروس باید اینجوری باشه برای مادرشوهرش نوشیدنی بیاره تو تا ده سال لویی بگو اگه اورد
م.ک: 😂
کوک: وایی چقدر خوشمزشت
م.ک: نوشیدنی هایی که منم درست میکنم همینجوری
کوک: نه این خیلی خوشمزست
م.ک: بخاطر اینکه ا.ت درسش کرده؟ باشه منم برات دارم
کوک: مامان حسودی نکن داشتم شوخی میکردم من عاشق دستپختتم
م.ک: 😊
#کوک
#فیک
#سناریو
part*⁴⁴
کوک: راسته؟
م.ک: که چی
کوک: من میخوام با لویی ازدواج کنم؟
م.ک: اره راسته
کوک: مامان من نمیخوام
م.ک: مگه دسته منه
کوک: مامان خودت دوس داری لویی عروست بشه
م.ک: نه
کوک: پس منم نمیخوامش اون تا ده دقیقه پیش داشت درباره دوس پسراش باهامون صحبت میکرد الان من برم باهاش ازدواج کنم
م.ک: پدربزرگتو بگو
کوک: اون قبول نمیکنه
م.ک: دیگه نمیدونم ولی اگه ا.ت بود میخواستیش
کوک: اره میخواستم نمیشه با پدربزرگ حرف بزنید ا.ت رو بزاره جای لویی
م.ک: دست من که نیست
کوک: مامان خودت میخوای ا.ت عروست بشه؟
م.ک: اره میخوام چرا نخوام دختری به این مهربونی
کوک: خوشگلی بگو هنوز
م.ک: زیاد میشه
کوک: اره
م.ک: 😂
کوک: 😂
م.ک: خیلی دوسش داری
کوک: امم خیلی بیش از حد
م.ک: او چی
کوک: نمیدونم ولی چند ماهی میشه قرار میزاریم
م.ک: دروغ؟
کوک: نه بخدا راس میگم
م.ک: پدر و مادر ا.ت میدونن
کوک: نه فقط خودمو ا.ت دایان و جینوس و مامان بزرگ
م.ک: مامان بزرگ هم میدونه؟
کوک: اول از همه فهمید
م.ک: شاید مامان بزرگت با پدربزرگت صحبت کرد
کوک: امیدوارم وگرنه من حوصله این دختررو ندارم
م.ک:باهاش ازدواج کردی اذیتش نکن منم حوصله عمتو ندارم
کوک: چه ربطی به عمه دارم
ا.ت: زن عمو
م.ک: جانم
ا.ت: گفتم نشینید تو حیاط براتون نوشیدنی اوردم
م.ک: چرا فقط دوتا پس جونگکوک چی
ا.ت: نه این برای شماست
م.ک: خودت چی
ا.ت: من نمیخورم
م.ک: خب باشه دستت درد نکنه
ا.ت: نوش جونتون
کوک: مامان ببین عروس باید اینجوری باشه برای مادرشوهرش نوشیدنی بیاره تو تا ده سال لویی بگو اگه اورد
م.ک: 😂
کوک: وایی چقدر خوشمزشت
م.ک: نوشیدنی هایی که منم درست میکنم همینجوری
کوک: نه این خیلی خوشمزست
م.ک: بخاطر اینکه ا.ت درسش کرده؟ باشه منم برات دارم
کوک: مامان حسودی نکن داشتم شوخی میکردم من عاشق دستپختتم
م.ک: 😊
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۴.۰k
۲۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.