part 10
&ویو
صبح با صدا نوری که روی صورتم میتونید بیدار شدم
&اهه کی پرده ها رو کشیده
وقتی ملافه از روم افتاد خودم رو دیدم که فقط سوتی. ن تنمه و تمام زخمام پانسمان شدن بعدش احساس سوزش کردن بخاطر همین ناله ی ریزی کردم که اون پسرا(سیلاممم منظورش ماکو مارکو جانگ ته و کای گوزوووووو هست 😇)
بدون در زدن امدن داخل که من سریع پتوم رو گرفتم جلوم
&یا کسی بهتون یاد نداده در بزنید
~من نه
م. ا :ای پدصگ
~ممنون خاله جون
&چه اتفاقی افتاده تا جایی که من یادم داشتم میومدم سمت تو که کلت رو بکنم
~داشتی میومدی که سرت گیج رفت و بیهوش شدی و اون پسره گرفتت
(فلش بک)
~نه توروخدا اخرین باری که اینکارو کردی یه ماه توی کما بودم
&خیلی داره برادر مت....
اینجا سرش گیج رفت و داشت میافتاد که نامجون میگیرتش
~دستت رو بکش تو حق نداری بهش دست بزنی همین که بابت کرده نزاشته اینجا بپوسی خیلیه اها من الان دارم با تو بحث میکنم در حالی که ا. ت بیهوشه
صبح با صدا نوری که روی صورتم میتونید بیدار شدم
&اهه کی پرده ها رو کشیده
وقتی ملافه از روم افتاد خودم رو دیدم که فقط سوتی. ن تنمه و تمام زخمام پانسمان شدن بعدش احساس سوزش کردن بخاطر همین ناله ی ریزی کردم که اون پسرا(سیلاممم منظورش ماکو مارکو جانگ ته و کای گوزوووووو هست 😇)
بدون در زدن امدن داخل که من سریع پتوم رو گرفتم جلوم
&یا کسی بهتون یاد نداده در بزنید
~من نه
م. ا :ای پدصگ
~ممنون خاله جون
&چه اتفاقی افتاده تا جایی که من یادم داشتم میومدم سمت تو که کلت رو بکنم
~داشتی میومدی که سرت گیج رفت و بیهوش شدی و اون پسره گرفتت
(فلش بک)
~نه توروخدا اخرین باری که اینکارو کردی یه ماه توی کما بودم
&خیلی داره برادر مت....
اینجا سرش گیج رفت و داشت میافتاد که نامجون میگیرتش
~دستت رو بکش تو حق نداری بهش دست بزنی همین که بابت کرده نزاشته اینجا بپوسی خیلیه اها من الان دارم با تو بحث میکنم در حالی که ا. ت بیهوشه
۹.۷k
۰۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.